زندگی مجردی نشانه تعهد یا فرار ازتاهل؟

مجید امیدی، مدیر فرهنگی ـ اجتماعی سازمان ملی جوانان بتازگی در یك برنامه رادیویی خبر داده كه 27 درصد جوانان ـ اعم از دختر و پسر ـ این روزها به زندگی مجردی روی آورده و در خانه‌های مجردی زندگی می‌كنند،


با چرخاندن كلید، در ناله‌ای می‌كند و باز می‌شود، مثل هر شب. كورمال كورمال دنبال كلید برق دست به دیوار می‌كشد. یك دست مبل راحتی، یك تخته فرش 9 متری، یخچال 16 فوت و تلویزیون كهنه 21 اینچ باارزش‌ترین چیزهایی هستند كه هر شب انتظارش را می‌كشند. با نوشیدن چند جرعه آب خنك، روی كاناپه ولو می‌شود و در حالی كه هنوز طعم چیزبرگر ساندویچی سر كوچه را زیر زبان مزه مزه می‌كند و كنترل تلویزیون اعداد یك، دو، سه را نشانه می‌رود و گوینده خبر 21 سكوت اتاق را می‌شكند. چشم‌هایش گرم می‌شود و چرت می‌زند.

این سكانس از زندگی مجردی، برای بسیاری از افرادی كه تنها زندگی می‌كنند آشناست. هر چند این سكانس خستگی، تنهایی، اندوه و بی‌كسی را در یك خانه مجردی نشان می‌دهد، اما این، تمام یك زندگی مجردی نیست. روی دیگر سكه، شب‌های تعطیل و جمع دوستانه این شیوه زندگی است. 5 ـ 6 دوست همسن و سال، موسیقی آرام، بحث‌های دوست‌داشتنی از سیاست و اقتصاد تا خاطرات بچگی. خوردن دستپخت یك دوست قدیمی و... بدون مزاحم و بدون این كه كسی نهیب بزند، چراغ را خاموش كنید، صدای موسیقی را كم كنید، آهسته صحبت كنید و... این هم روی دیگر سكه زندگی مجردی است.

مجید امیدی، مدیر فرهنگی ـ اجتماعی سازمان ملی جوانان بتازگی در یك برنامه رادیویی خبر داده كه 27 درصد جوانان ـ اعم از دختر و پسر ـ این روزها به زندگی مجردی روی آورده و در خانه‌های مجردی زندگی می‌كنند، به طوری كه كارشناسان اعلام می‌كنند خانه‌های مجردی در تهران به 30 درصد رسیده است.

حتما شما هم بسیاری از دوست و اقوام و همسایه را می‌شناسید كه به تنهایی زندگی می‌كنند. تقریبا در بسیاری از مجتمع‌های مسكونی، افرادی ساكنند كه به صورت مجردی و تنها به سر می‌برند.


زندگی مجردی چیست؟ در چه شرایطی رشد می‌كند؟ و چه پیامدهایی دارد؟ معمولا هنگامی به سراغ پاسخگویی به این سوالات می‌رویم كه از سوی خانه‌های مجردی یا ساكنین آن در معرض خطر یا تهدید قرار بگیریم. آیا خانه‌های مجردی زندگی ما را آماج تهدیدهای جدیدی قرار داده‌اند؟ این كه خانه‌های مجردی فرصت جدیدی برای جوانان و رشد استقلال فردی هستند؟

مسوولان سازمان ملی جوانان به عنوان متولی امور جوانان معتقدند كه تعداد زیادی از جوانان در تهران زندگی مجردی دارند. این مساله در شهرهای بزرگ نمود بیشتری دارد. این آمار از نظر سازمان ملی جوانان تكان‌دهنده است و نسبت به افزایش آن به خانواده‌ها هشدار داده است. به عبارتی، خانواده‌ها خواسته یا ناخواسته زمینه را برای زندگی مجردی فرزندانشان فراهم می‌كنند. بخصوص افزایش سن ازدواج به این پدیده دامن زده و حتی بسیاری از جوانان زندگی مستقل و مجردی را به تشكیل خانواده ترجیح می‌دهند.

شاهد این مدعا، اظهارات برخی صاحبان آژانس‌ها و دفاتر املاك در كلانشهرهاست كه خبر می‌دهند هر سال متقاضیان خانه‌های مجردی افزایش می‌یابند. به گفته یكی از این افراد، بیشتر متقاضیان برای خانه مجردی جوانان هستند، در حالی كه در گذشته بیشتر مردها مشتری ما بودند، اما الان خانم‌ها از مردها پیشی گرفته‌اند. مردهایی را می‌شناسیم كه حتی دور از چشم همسرانشان برای خود یا دوستان خود آپارتمان اجاره می‌كنند و هزینه زیادی هم می‌پردازند.

زندگی مجردی، چرا؟ مخالفان می‌گویند...
چه اتفاقی برای خانواده‌های ما افتاده؟ زمانی پسر‌ها ازدواج می‌كردند و تا سال‌ها با همسر و فرزندانشان در خانه‌های بزرگی كه متعلق به پدران و مادرانشان بود، ساكن می‌شدند. سال‌هاست كه الگوی خانواده گسترده، یعنی زندگی پدر و مادر با فرزندان و عروس و داماد و نوه‌ها در یك خانه خریدار ندارد و جوانان از این الگوی زندگی مشترك پیروی نمی‌كنند. «وقتی ازدواج كردم تا تولد پسر دومم با مادرشوهرم زندگی می‌كردیم؛ اما حالا پسرانم 25ـ 26 ساله‌اند و می‌خواهند خانه مستقل داشته باشند. هر پولی كه در ماه درمی‌آورند، اجاره خانه می‌دهند. من نمی‌دانم این چه زندگی است كه جوان‌ها به آن علاقه دارند؟» این را عصمت بلوكی، مادر 57 ساله‌ای می‌گوید كه پسرش زندگی مجردی دارد.

برای آنها كه مویی سپید كرده‌اند، زندگی مجردی نوعی آفت و آسیب‌زاست‌. ‌آنان حاضر نیستند به فرزندانشان اجازه دهند در خانه‌ای تنها زندگی كنند، بخصوص اگر فرزندشان دختر باشد. «چند وقت پیش پسرم به دختری علاقه‌مند شد كه تنها زندگی می‌كرد. خانواده دختر در همین شهر هستند؛ اما دخترشان تنها در یك آپارتمان زندگی می‌كند. من راضی به این وصلت نبودم. به نظر من، خوبیت ندارد دختری تنها در این شهر بی‌در و پیكر زندگی كند.»

گوشه پارك پرترددی، جمعی از خانم‌های مسن كه متوسط سنشان 60 سال است، دور هم نشسته‌اند. این مطلب را یكی از خانم‌ها می‌گوید و با واكنش دیگری روبه‌رو می‌شود: «این طور نیست كه همه دخترها بد باشند. دختر خواهرم از شهرستان آمده، 36 ساله است و تنها با دوستش زندگی می‌كند، بسیار نجیب است و...»بحث بالا می‌گیرد. خانم موافق با زندگی مجردی، در اقلیت است. بیشتر خانم‌ها معتقدند؛ این روزها محبت بچه‌ها به پدر و مادر كم شده، ما اگر 3 روز مادرمان را نمی‌دیدیم، دلتنگ می‌شدیم؛ اما بچه‌های این دوره و زمونه كم‌محبت شده‌اند. گاهی تا یك ماه، سراغ پدر و مادر را نمی‌گیرند، پس تعجبی ندارد كه دوست دارند تنها زندگی كنند.»

اكبر رسول‌زاده، بازنشسته وزارت دارایی، داشتن استقلال مالی و بی‌تعهدی بعضی از جوانان را دلیلی می‌داند كه از خانواده زود دل می‌كنند. این پدر كه صاحب 6 فرزند است، می‌گوید: «من مانع استقلال فرزندانم نمی‌شوم؛ اما در گذشته پسر خانواده وقتی سر كار می‌رفت و درآمدی داشت، اول به خانواده‌اش می‌رسید، عصای دست پدر و مادر می‌شد؛ اما امروز بعضی جوانان هرچه درمی‌آورند، خرج خودشان می‌كنند. عده‌ای هم حاضرند 300 ـ400 هزار تومان اجاره بدهند؛ اما روی پدر و مادر را نبینند!»

البته تنها پدرها و مادرها نیستند كه روی خوشی به خانه‌ها و زندگی مجردی‌نشان نمی‌دهند. متولیان امور جوانان نیز دل خوشی از این خانه‌ها ندارند، بویژه زمانی كه جدایی فیزیكی فرزندان از جمع خانواده را به عامل تضعیف كانون خانواده تعبیر می‌كنند. مجید امیدی، معاون سازمان ملی جوانان كه پیش از این از رشد خانه‌های مجردی ابراز نگرانی كرده بود، می‌گوید: «هیچ تردیدی در آسیب‌زا بودن خانه‌های مجردی وجود ندارد، چون این نوع زندگی به واسطه شكاف بین نسلی در خانواده‌ها كه به علت وجود فضای باز اطلاعاتی در جوانان حاصل شده، بسیار مشاهده می‌شود.»

امیدی تكرار اشتباهات فرهنگی غرب را در تضعیف نهاد خانواده، با اقداماتی نظیر جدا شدن فرزندان جوان ازخانواده تحت عنوان استقلال را برای جامعه خطرناك می‌داند و می‌گوید: «جوانان ما گاهی قدر خانواده‌ها را نمی‌دانند؛ چراكه اعضای خانواده فقط در كنار هم آرامش پیدا می‌كنند.»


خانه مجردی، ژست روشنفكری
توكلی صاحب یك دفتر املاك در شمال تهران، خانه مجردی را در خانواده‌های متمول رایج‌تر می‌داند چون در بین آنها ژست روشنفكری است، می‌گوید: «برای بعضی پدر و مادرهای پولدار مهم نیست اگر ماهی یك میلیون بابت اجاره سوئیت لوكس دختر یا پسرشان بپردازند.»
این نكته‌ای است كه معاون سازمان ملی جوانان هم آن را تایید می‌كند و این اقدام را ناشی از رفاه‌زدگی، بی‌مسوولیتی و نوعی كج فهمی از رسیدن به استقلال فردی می‌داند و می‌گوید: استقلالی كه به واسطه جدا شدن فرزند از نهاد خانواده، بدون ازدواج و تشكیل خانواده‌‌ای جدید و در جهت یك پز روشنفكری باشد، كج‌فهمی از استقلال است.

خانه مجردی، یخچال مجردی، سوءتغذیه
خانه‌های مجردی معمولا محل زندگی جوانانی است كه مسافت‌ها از خانواده فاصله دارند و از خوردن غذاهای خانگی محرومند. گفتگو با این افراد بویژه پسران نشان می‌دهد كه پیتزا، چلوكباب، ساندویچ، كله‌پاچه، دلستر، نوشابه خانواده، نان فانتزی و... قوت رایج آنها را تشكیل می‌دهد. در حالی كه این افراد معمولا ماهی یا هفته‌ای یك بار غذای خانگی میل می‌كنند. یكی از افرادی كه در آپارتمان 48 متری در وسط شهر زندگی مجردی دارد، می‌گوید: لازمه داشتن استقلال، داشتن شخصیت مستقل و مهارت‌های متعددی است كه جوانان كمتر به آن توجه می‌كنند، من حدود 4 سال است كه تنها زندگی می‌كنم. 6 ماه اول جز املت و نیمرو هیچ چیزی نمی‌خوردم. 5-6 كیلو وزن كم كردم. بعد به توصیه یكی از دوستانم مشتری ثابت فست‌فودها شدم. در فاصله یك سال 4 كیلو چاق شدم.

سوءتغذیه و بی‌برنامگی در صرف غذای روزانه آثار درازمدتی دارد كه اغلب افرادی كه به تنهایی زندگی می‌كنند، سلامتی خود را با تنهایی طاق می‌زنند، یخچال و اجاق خانه‌های مجردی معمولا از غذاهای سالم تهی است و بیشتر تنقلات در این خانه‌ها میل می‌شود. البته خانه‌های مجردی كه دختران جوان در آنها زندگی می‌كنند، وضعیت به مراتب بهتری دارند.


زندگی مجردی، چرا‌؟‌ موافقان می‌گویند


زندگی مجردی، آسیب‌زاست. خانه مجردی، خانه بی‌روحی است. خانه مجردی یعنی چند جوان دور هم جمع شوند و هر چه می‌خواهند انجام دهند. خانه مجردی نه دنیا دارد و نه آخرت و... .
مخالفان از خانه و زندگی مجردی بسیار گفته‌اند. آنچه تاكنون گفته شده هشدارهایی بوده كه تنها به سیاهی‌ها پرداخته است. آما آیا این تمام ابعاد زندگی و خانه مجردی است؟ شاید ساكنان این‌گونه خانه‌ها، بهترین پاسخ‌ها را بگویند.
براساس آخرین اخبار حدود27درصد جوانان تهرانی به صورت مجرد زندگی می‌كنند و زندگی مستقل را به بودن در كنار خانواده و زندگی با آنان زیر یك سقف ترجیح می‌دهند


تنهایی به انگیزه تحصیل و كار
«از اصفهان آمده‌ام. سه سال است با یكی از دوستانم در خانه اجاره‌ای زندگی می‌كنیم، چون دانشگاه خوابگاه ندارد. فكر كنم به خاطر رشته تحصیلی‌ام مجبورم تهران بمانم و زندگی مجردیم ادامه پیدا كند.»
یكی از انگیزه‌های اصلی جوانان در زندگی مجردی، ادامه تحصیل و كسب و كار است. امیرمحمد كه خانواده‌اش كرمانشاهی است، مهندسی هوا ـ فضا خوانده و 5 سال است بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه خانه مجردی دارد، می‌گوید: «شما نمی‌توانید همه افرادی را كه در خانه‌های مجردی زندگی می‌كنند، سرزنش كنید، چون خیلی از افراد مجبورند به خاطر تمركز امكانات و فرصت‌های شغلی در شهرهای بزرگی مثل تهران بمانند، من خواهری دارم كه او هم مشغول تحصیل است، مطمئنا اگر درسش تمام شود، به تهران می‌آید، چون در كرمانشاه كار پیدا نمی‌شود.»


یكسره به قاضی می‌روید!
«این كه 30 ـ 35 ساله باشید و شرایط ازدواج موفق را نداشته باشید و مجبور شوید با پدر و مادر و خواهر و برادر كوچكترتان در یك آپارتمان 80 متری زندگی كنید، زجرآور است!»
مریم 30 ساله این مطلب را می‌گوید و اضافه می‌كند: «ما 5 نفریم با دو تا اتاق خواب كه من دائم با دو برادر كوچكترم سرشاخ می‌شوم، آنها 20 و 23 ساله‌اند و سر به سرم می‌گذارند، در كارم دخالت می‌كنند، پدر و مادرم هم جانب آنها را می‌گیرند، از صبح تا 7 شب سر كارم، اما حوصله رفتن به خانه را ندارم، مطمئن باشید اگر 10 میلیون تومان پول نقد داشتم، یك لحظه برای داشتن زندگی مستقل منتظر نمی‌ماندم، حالا شما هر چه می‌خواهید بگویید.»

یكی از دلایل تمایل جوانان به داشتن زندگی مجردی مستقل، نداشتن فضایی برای انجام كارهای مورد علاقه است.سیمین زینعلی ـ مشاور خانواده و مشاور یك مركز دانشجویی ـ می‌گوید: مساحت و فضای فیزیكی خانه‌ها در گذشته طوری بود كه دختران و پسران وقتی به سن بلوغ می‌رسیدند، فضای مستقلی در اختیارشان قرار می‌گرفت، در آن فضا جوان درس می‌خواند، دوستانش را دعوت می‌كرد، نقاشی می‌كشید، خطاطی و موسیقی كار می‌كرد و ... هر كاری كه مورد علاقه‌اش بود انجام می‌داد، متاسفانه این روزها مساحت خانه‌ها به آپارتمان 50 تا 100 متری كاهش یافته، گذشته از عده‌ای كه به خاطر پز و ژست روشنفكری حاضرند یك میلیون تومان اجاره بدهند تا دختر و پسرشان مستقل زندگی كنند، بسیاری از دانشجویان در اوج جوانی، از نبود فضایی برای تفكر و آرامش در خانه گله می‌كنند،‌من مراجعینی داشتم كه پسر 23 ساله اتاق مستقل نداشت و در گوشه هال خانه می‌خوابید و دائم با برادر و خواهران كوچكترش دعوا و درگیری داشت، بنابراین نمی‌توانید جوانان را متهم كنید كه زندگی مجردی تماما سیاهی است.

زینعلی در بررسی نقاط ضعف و قوت زندگی مجردی می‌گوید: «هر پدیده‌ای كه به افراط كشیده شود، مضر است. در غرب نوجوانان از خانه و خانواده می‌برند این مساله از یك طرف باعث كاهش عواطف و احساسات بین فردی می‌شود از طرف دیگر افراد پس از مدتی با خلأ جدی روبه‌رو می‌شوند كه گاه به جنون می‌رسد. اما در كشور ما گاهی آقایانی با 40 سال یا خانم‌هایی با 40 سال سن آنقدر به والدین وابسته‌اند كه نمی‌توانند مسوولیت یك زندگی مستقل را بپذیرند. در هر دو صورت با خلأ و بحران روبه‌رو هستیم.»

به عقیده این مشاور خانواده، ارزش جوان ساعی كه در خانه مجردی زندگی می‌كند و كار می‌كند یا درس می‌خواند و خیرش را به خانواده‌اش می‌رساند. خیلی بیشتر از جوانانی است كه با پدر و مادر زیر یك سقف به سر می‌برند، اما بویی از مسوولیت‌پذیری و تعهد نبرده‌اند.


تاهل و خانه‌های مجردی
در بررسی سازمان ملی جوانان تعریفی از خانه مجردی نشده و تنها متولی امور جوانان، ساكنان این خانه‌ها را در هر شرایطی با یك چشم دیده است. كم نیستند، مردان متاهلی كه به دور از چشم همسرشان، خانه مجردی دارند، چندی پیش نیروی انتظامی منطقه 12 تهران را به عنوان كانون این گونه خانه‌های مجردی اعلام و با این خانه‌ها برخورد كرد. واقعیت این است آنچه سازمان ملی جوانان از انحراف و آسیب‌زایی خانه‌های مجردی می‌گوید نباید هم‌سطح و همطراز با آسیب‌های این گونه خانه‌ها و ساكنان آن سنجیده شود.


با این آسیب یا فرصت چه كنیم؟
خانه‌های مجردی را چه محصول نیازهای كاذبی بدانیم كه از جوامع غربی و فرهنگ بومی را در آماج حملات خود قرار داده یا حاصل از حس مسوولیت‌پذیری و استقلال به شخصیت جوانان بدانیم، پدیده‌ای است كه رشد می‌كند و از خانه‌‌ای به خانه دیگر می‌رود، بیش از 40 درصد جمعیت كشور بین 15 تا 40 سال سن دارند و تمایلات و نیازهای نو در آنها رشد بیشتری دارند، نگاه سلبی به این پدیده تاكنون نتوانسته از افزایش آن بكاهد، مگر درباره این خانه‌ها و دوری جوانان از آسیب‌های زندگی مجردی آگاه‌سازی و فرهنگ‌سازی ‌شود. والدین موظفند در زندگی مجردی و خانه‌های مجردی فرزندانشان رفت و آمد بیشتری داشته و به لحاظ روحی ـ روانی، كلامی، تغذیه‌ای و... به آنها مشاوره بدهند. شاید جوانان عدم تحمل اعضای خانواده را دلیل روی آوردن به خانه‌های مجردی بدانند، اما پس از چند ماه نیاز شدیدی به والدین و اعضای خانواده پیدا می‌كنند، پدر و مادر آگاه موظف به حسن ارتباط و جلب اعتماد جوان به سوی خود است.


از سوی دیگر رسانه‌ها جوانان را از آسیب‌ها و نبود امنیت در خانه‌‌های مجردی آگاه كنند در صورتی كه جوانان از استقلال خود به نحو درستی استفاده نكنند، این استقلال می‌تواند امنیت جانی و مالی آنها را به مخاطره بیندازد.فردی كه در خانه مجردی زندگی می‌كند به طور طبیعی در سنی قرار دارد كه آمادگی ازدواج و مهار یك زندگی مستقل را دارد. بنابراین، افراد به صرف زندگی مجردی نمی‌توانند قید تمام اهداف متعالی را بزنند، بلكه خانه مجردی باید زمینه و بستری برای تامین آرامش و تعهد و رسیدن به اهداف متعالی باشد.

 

برنزه کردن

مقدمه

اجازه بدهید یک چیز را واضح بگوییم: چیزی به اسم برنزه شدن بی خطر وجود ندارد. وقتی زیر آفتاب می خوابید خودتان را در معرض مشکلات زیر قرار می دهید:

- ایجاد لک روی پوست و پیری زودرس پوست

- ایجاد سوختگی های دردناک

- ایجاد سرطان پوست

امسال 10 هزار مورد جدید از سرطان پوست گزارش شده است که اکثر آنها مربوط به افرادی بوده که زیر آفتاب مراقبت خوبی از پوست خود نداشته اند. اما چطور می توانیم تقریباً و نسبتاً بی خطر برنزه شویم؟

زبان آنرا بیاموزید

اولین قدم این است که با برخی واژه ها و اصطلاحات خاص این موضوع آشنا شوید. تعریف کردن واژه "برنزه کردن" آنقدرها هم بی استفاده نیست. برنزه شدن زمانی اتفاق می افتد که پوست پرتوهای فرابنفش (که معمولاً اشعات UV نامیده می شود) را جذب کند. در واکنش به این اشعات، پوست ماده ای به نام ملانین تولید می کند که لایه بیرونی پوست را تیره می کند. بااینکه خیلی ها تصور می کنند که برنزه شدن ما را سالمتر نشان می دهد اما درواقعیت برنزه شدن نشانه این است که پوست آسیب دیده است. درست مثل مراحل اولیه سوختگی است.

"شاخص UV" واژه ای فرضی است که به راه تعیین میزان اصابت اشعات UV به سطح زمین در یک زمان خاص از روز توسط دانشمندان اطلاق می شود. UV نوری نامرئی است که همیشه وجود دارد اما در درجات و شدت های مختلف. در کل دو نوع اشعه UV وجود دارد: UVA و UVB. هر دو آنها بد هستند به همین دلیل حتماً مواد برنزه کننده تان باید در برابر هر دو آنها محافظت داشته باشد.

شاخص واقعی از 0 تا 10 تعیین می شود، به همین دلیل روزی که قصد آفتاب گرفتن دارید بد نیست که از شبکه های هواشناسی شاخص UV آن روز را چک کنید. هرچه رقم بالاتر باشد یعنی میزان قرار گرفتن شما در معرض پرتوهای فرابنفش یشتر خواهد بود. بنابراین در روزهایی که شاخص UV بالاست باید خیلی مراقب خورشید باشید. اگر به مدت زیادی زیر آفتاب بمانید، مطمئناً شدیداً سوخته و پوست خواهید انداخت.

SPF یعنی عامل محافظت از خورشید. همه کرم های ضدآفتاب یک عددی بین 4 تا 30 ارائه می کنند و شما باید ببینید که کدام برای شما مناسب تر است. اکثر متخصصین پوست توصیه میکنند که از کرم های ضدآفتاب با SPF حداقل 15 استفاده کنید. اما میزان محافظتی که یک فرد نیاز دارد معمولاً به سابقه آفتاب گرفتن او بستگی دارد. برای مثال، افرادیکه رنگ پوست روشنی دارند حتماً باید از کرم هایی با SPF30 استفاده کنند درحالیکه برای آنها که رنگ پوست تیره تری دارند، ضدآفتاب با SPF 4 هم کافی است. بهتر است از متخصص پوست سوال کنید که چه میزان SPF برای پوست شما مناسب است. این اطلاعات را می توانید از داروخانه ها هم دریافت کنید.

احتمال خطر خود را ارزیابی کنید

ازآنجا که هدف شما برنزه شدن است نه سوختن، چند دقیقه را باید صرف ارزیابی میزان خطری که متوجهتان است بکنید.

اول باید تعیین کنید که چه نوع پوستی دارید. آنهها که پوست و چشم های روشن دارند باید بیشتر مراقب آفتاب سوختگی باشند. اکثر این افراد تا 15 دقیقه هم ممکن است بسوزند. هرچه تیره تر باشید، می توانید مقدار بیشتری از نور خورشید را بدون سوختگی تحمل کنید.

بعد باید ببینید تا چه میزان به خط استوا نزدیک هستید. نگران نباشید؛ لازم نیست طول و عرض دقیق را محاسبه کنید. همین کافی است که بدانید هرچه به خط استوا نزدیک تر باشید، احتمال سوختگی از آفتاب هم در شما بالاتر می رود.

وقتی به ارتفاعات بالا سفر می کنید نیز باید خیلی مراقب باشید. هر 1000 فوت که بالا می روید، پرتوهای UV 5 درصد افزایش می یابند.

لیستی از کلیه داروهایی که مصرف می کنید تهیه کنید. اکثر داروها حاوی مواد شیمیایی هستند که باعث می شود پوست به اشعه UVحساس تر باشد. برای مثال، آنتی بیوتیک ها، آنتی هیستامین ها، قرص های ضد بارداری، قرص های ضد افسردگی و اکثر داروهای مخصوص جوش و آکنه باعث می شوند پوستتان به جای اینکه برنزه شود، بسوزد. اگر تصور می کنید که برخی از داروهایی که استفاده می کنید جزء ایندسته از داروها هستند، باید از کرم ضد آفتابی با SPF بالاتر استفاده کنید.

برای جلوگیری از آفتاب سوختگی احتیاط کنید

هدف این است که ایمن و بی خطر برنزه شوید اما ازآنجا که می دانیم چنین چیزی غیرممکن است حداقل می توانیم ببینیم که چطور می توانیم از سوختگی جلوگیری کنیم. خیلی ها باور دارند که آفتاب سوختگی بعدها به برنزگی تبدیل می شود. این به هیچ وجه واقعیت ندارد. آفتاب سوختگی درواقع دسته ای رگ خونی شکسته شده است که روی برنزگی ایجاد می شود. بااینکه ابتلا به آفتاب سوختگی قبل از سن 21 خیلی بد است و احتمال ابتلا به سرطان پوست را بالا می برد اما آفتاب سوختگی در هر سنی می تواند خطرات جبران ناپذیری برایتان به همراه داشته باشد. این عوارض جانبی عبارتند از کم شدن رطوبت پوست، از بین رفتن قابلیت ارتجاعی پوست و ایجاد لک بر روی پوست. بنابراین اگر می خواهید سالم و بی خطر برنزه شوید باید برخی احتیاطات را مد نظر قرار دهید:

سعی کنید بین ساعت 10 صبح تا 4 بعدازظهر از خورشید دوری کنید چون در این ساعات اشعه UV در بیشترین حد است.

حتماً از کرم ضدآفتاب ضد آب استفاده کنید. اگر فکر می کنید چون ممکن است شنا کنید به ضد آفتاب نیاز ندارید باید در فکرتان تجدید نظر کنید. اشعات UV تا 9 فوت زیر آب نیز نفوذ می کنند.

هر 20 دقیقه یکبار ضد آفتاب خود را تجدید کنید.

حتی در روزهایی که به نظر ابری می رسند نیز ضدآفتاب بزنید چون ابرها فقط می توانند جلوی 20 درصد اشعات را بگیرند.

لباسهایی که می پوشید هممی تواند بر سوختن یا برنزه شدن شما تاثیر بگذارد. وقتی شنا می کنید بهتر است از لباسهای گشادتر استفاده کنید که شفاف نباشند. بهتر است از رنگ های روشن استفاده کنید چون رنگ های تیره نور خورشید را جذب می کنند. اکثر متخصصین پوست توصیه می کنند زیر آفتاب حتماً از کلاه استفاده کنید.

البته عینک آفتابی را نباید فراموش کنید. مهم نیست عینگ آفتابی که میخرید حتماً گران باشد فقط کافی است که از چشمانتان در برابر اشعات UVA و UVB محافظت کند. قرار گرفتن چشمها در برابر آفتاب می تواند موجود کم شدن بینایی و آسیب به قرنیه شود.

بد نیست سری به سالن های برنزه کردن بزنید

برای برنزه شدن مصنوعی لازم است که به یکی از سالن هایی که دارای چنین امکاناتی هستند رفته و برای مدت مشخصی در یک اتاق دربسته روی تخت های مخصوص سولاریوم بخوابید. در این تخت ها معمولاً از فن استفاده می شود که خیلی گرمتان نشود. این روش راهکار بسیار خوبی برای برنزه شدن است بدون اینکه نگران آفتاب سوختگی باشد. اما باز هم باید احتیاطاتی را مد نظر قرار دهید:

تمیزی و نظافت سالن اهمیت بسیار زیادی دارد و دقت کنید حتماً به سالن هایی بروید که تخت ها را ضدعفونی می کند.

سالن باید فرمی به شما داده تا توسط آن نوع پوستتان را آنالیز کند. پر کردن این فرم کمتر از یک دقیقه زمان می برد و برای تعیین واکنش پوستتان به برنزه شدن استفاده می شود.

اگر از داروهای خاصی استفاده می کنید حتماً آنرا با کارکنان سالن درمیان بگذارید. این داروها ممکن است بر حساسیت شما به تخت های برنزه اثر بگذارد.

از عینک های مخصوص استفاده کنید. این عینک ها کاسه چشمانتان را محافظت کرده و از آنجا که پلک ها برنزه نمی شوند، متوجه نخواهید شد که اصلاً عینک روی چشمتان بوده است.

اکثر متخصصین پوست و سلامت اعتقاد دارند که تخت های برنزه احتمال ابتلای فرد به سرطان پوست را بالا می برند. وقتی فرد از این روش برای برنزه شدن استفاده می کند اکثر لایه های پوست او خیلی بیشتر از زمانی که آفتاب می گیرد تخریب می شوند. اما باز هم اگر می خواهید خود را در معرض چنین خطری قرار دهید، باید بگوییم که سولاریوم هم فوایدی دارند. شما می توانید نوع اشعه فرابنفشی که پوستتان دریافت می کند را تعیین کنید، دچار آفتاب سوختگی نخواهید شد و روند پیشرفتتان تحت کنترل خواهد بود.

از اتو برنز استفاده کنید

اتو برنزها به خاطر حالت مصنوعی که روی پوست ایجاد می کند کمتر مورد استقبال قرار می گیرد اما اخیراً با پیشرفت هایی که این محصولات داشته اند نتیجه بسیار بهتری عایدتان می کند. خیلی از این اتو برنزها حتی SPF هم دارند، به پوست آسیب نمی زنند، و می توانید همان رنگ برنز مورد علاقه تان را ایجاد کنید. این اتو برنزها به شکل ها مختلف نیز موجود هستند: ژل، لوسیون و اسپری. اما دقت کنید چون پوستتان رنگ برنز دارد دلیل نمی شود که از ضدآفتاب دیگر استفاده نکنید. هر زمان که خواستید زیر آفتاب بروید حتماً ضدآفتاب بمالید.

استفاده از اتو برنزها بسیار ساده است. ابتدا لازم است که پوستتان را لایه برداری کنید. یعنی همه سلولهای مرده روی پوست را از بین ببرید. اینکار باعث می شود ماده برنز کننده عمیق تر اثر کند. برای لایه برداری می توانید از محصولات مخصوص اینکار که در داروخانه ها و فروشگاه های آرایشی-بهداشتی موجود هستند استفاده کنید.

قبل از مالیدن اتو برنز روی پوست حتماً پوستتان باید کاملاً خشک باشد. اگر پوستتان رطوبت داشته باشد، ماده اتوبرنز خوب اثر نخواهد کرد.

هنگام استفاده از اتو برنز بهتر است از یک جفت دستکش جراحی، ترجیحاً لاتکس، استفاده کنید تا روی دستتان لک نیفتد. اگر از کرم های اتو برنز استفاده می کنید، سعی کنید کرم را رو به بالا روی پوست بمالید، به جز در قسمت سینه. در قسمت سینه بهتر است کرم را افقی بمالید تا پوشش بهتری بدهد. روی مفاصل، مثل زانو و آرنج مقدار کمتری از ماده اتوبرنز بمالید تا بیش از حد سیاه نشوند.

20 تا 25 دقیقه صبر کنید و بعد خواهید دید که انگار  روزهاست که آفتاب می گیرید

 

21 جمله انرژی زا از آنتونی رابینز

۱- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید.

۲- با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارتهای مکالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند.

۳- همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همانقدر که می خواهید نخوابید.

۴- وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد.

۵- وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه کنید.

۶- قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید.

۷- به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید.

۸- هیچوقت به رؤیاهای کسی نخندید . مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.

۹- عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید.

۱۰- در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید.

۱۱- مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید.

۱۲- دوازده آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید.

۱۳- وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟"

۱۴- به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند.

۱۵- وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید "عافیت باشد "

۱۶- وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید.

۱۷- این سه نکته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن

۱۸- اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند.

۱۹- وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید.

۲۰- وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، کسی که تلفن کرده آن را درصدای شما می شنود.

۲۱- زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید.

 

تأثیر ساعتهای مختلف خواب شب بر سلامتی بدن

داشتن عادات غذایی صحیح و توجه به زمان خوابیدن و استراحت برای حفظ سلامت بدن مهم است تا بتواند مواد مغذی را جذب و مواد زائد را دفع کند.
برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم.
به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب: زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود.
در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.
ساعت 11 تا 1 شب: عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.
ساعت 1 تا 3 نیمه شب: عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.
ساعت 3 تا 5 صبح: عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد.
بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان، سرفه شدید یا عطسه می کنند.
ساعت 5 تا 7 صبح: این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع کنید.
ساعت 7 تا 9 صبح: جذب مواد مغذی صورت می گیرد، پس بهتر است صبحانه بخورید.
افرادی که بیمار می باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقیقه میل کنند.

کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها، ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.
دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.
در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات، با خستگی به سر کار می روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.
پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید

 

از عامل استرس زا فرار نکنید

بروز اضطراب مي‌تواند علل و انواع گوناگون داشته باشد اما در هر حال زندگي فرد را دچار اختلال و مشكل مي‌كند. به گزارش ايسنا، برخي از انواع اضطراب‌ها علل و عوامل مشخصي دارند و برخي از آنها علت آشكاري ندارند. به گفته محققان، گاهي اوقات ممكن است اين اضطراب بسيار شديد باشد تا جايي كه زندگي عادي فرد را با مشكل مواجه كند. قطعا شدت و علت بروز اضطراب در روش‌هاي به كار گرفته براي کاهش آن تاثيرگذار است، اما متخصصان با انتشار مقاله‌اي در مجله آنلاين "سايكولوژي امروز" اعلام كردند كه چند روش عمومي وجود دارد که مي‌توان در تمام موارد براي تخفيف اضطراب، آنها را بکار برد. البته بايد به خاطر داشت كه اين روش‌هاي عمومي شايد به تنهايي قادر به کنترل اضطراب‌هاي شديد نباشند. يكي از معمول‌ترين راه‌ها براي كاهش اضطراب استفاده از تكنيك «relaxation» (آرامش ورزي) است.
اين تكنيك روشي بسيار عالي براي کنترل اضطراب است. از اين روش عمدتا در جريان روان درماني انواع اضطراب‌ها، وسواس‌ها و ساير اختلالات رواني يا ذهني استفاده مي‌شود. اما افراد مي‌توانند با يادگيري اين تكنيك بدون قرار گرفتن در جلسات روان درماني، آرامش روزمره خود را تامين کنند. در اين روش به فرد آموزش داده مي‌شود به انبساط و شل کردن عضلات خود بپردازد. انقباض عضلات يکي از علائم اساسي اضطراب است و احساس چنين علائمي متقابلا شدت اضطراب فرد را افزايش مي‌دهد. يكي ديگر از شيوه هاي متداول كاهش اضطراب كنترل تنفس است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه افراد در حالتهاي اضطرابي تنفس درستي ندارند. دم و بازدم آنها معمولا به صورت سطحي انجام مي‌پذيرد و خود اين شيوه نادرست موجب مي‌شود فرد دي‌اکسيد کربن خود را به طور کامل تخليه نکرده و اکسيژن کافي جايگزين آن نکند. به اين ترتيب سطح اضطراب معمولا افزايش مي‌يابد. با استفاده از اين روش فرد ياد مي‌گيرد دم و بازدم خود را به آرامي و با كنترل آگاهانه و ارادي انجام دهد.
نكته سوم از بين بردن افکار منفي براي کاهش اضطراب است. اغلب در جريان اضطراب هجوم افکار منفي ذهن فرد را دربرمي‌گيرد و اين جريان تاثير مخربي روي ذهن فرد و آرامش او دارد. براي کاهش اضطراب بهتر است فرد به اين دسته از افکار خود توجه و آنها را شناسايي کرده و افکار مناسبي را جايگزين آنها كند.
يكي ديگر از راهكارهاي مهم براي كاهش اضطراب، فعاليت كردن است. در زمانهايي که احساس نگراني و اضطراب داريد بهتر است به کار و فعاليتي مشغول شويد. ذهن انسان در يک لحظه نمي‌تواند به چند موضوع متفاوت فکر کند. کاري پيدا کنيد که برايتان سرگرم کننده باشد و مشغول شويد. اين عمل باعث خواهد شد راحت‌تر با افکار اضطراب‌زا مبارزه کنيد. در واقع خواهيد توانست ذهن خود را از درگير شدن با افکار منفي منحرف کنيد و به کارهاي ديگري بپردازيد. در اين ميان بايد تذكر داد كه نقش فعاليتهاي منظم ورزشي براي کاهش اضطراب اثبات شده و بسيار مفيد است. ورزش کردن باعث خواهد شد که شما در مواجهه با شرايط اضطراب‌زا خونسردي و آرامش بيشتري داشته باشيد. محققان درعين حال توصيه مي‌كنند كه از عامل اضطراب‌زا فرار نکنيد. فرار از چيزي که موجب اضطراب شما مي‌شود شايد به طور موقتي شما را از تحمل اضطراب آسوده كند، ولي راه حل کاملا نامناسبي است که باعث مي‌شود ريشه اضطراب در شما باقي بماند و در مراحل بعدي نيز از رويارويي با آن هراس داشته باشيد. به اين جهت تلاش کنيد عاملي را که موجب اضطراب شما مي‌شود شناسايي کنيد و حتي‌الامکان با آن روبه رو شده و آنها را براي خود حل كنيد. براي اين منظور مي توانيد از متخصص و مشاور ماهر كمك بگيريد. از جمله موارد ديگري كه مي‌تواند به كاهش اضطراب كمك كنند اين است كه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را بالا ببريد، در کارهاي خود برنامه ريزي داشته باشيد و از افراد آرام الگوبرداري كنيد. اگر با وجود بكار بردن روش‌هاي بالا بازهم احساس كرديد كه نمي توانيد اضطراب خود را تا حد مناسب كاهش دهيد و هنوز با مشكل مواجه هستيد مي‌توانيد از روشهاي روان درماني و دارو درماني براي کاهش اضطراب استفاده كنيد كه البته حتما بايد با مشورت پزشك صورت گيرد.

 

داستان

عنوان: به یادم باش

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صدای تکبیر شده سر فصل خاطره‌هایم. از یکی بیرون می‌آیم و به دیگری وارد می‌شوم. در این شرایط بهترین کار همین است. بروم توی کوچه‌مان و پشت دیوار خانه علی‌آقا منتظر رفتن بابا عیسی کشیک بکشم. بابا مخالف ثبت نامم برای اعزام به جبهه بود. همین سه هفته پیش توی اتاق آخری مرد و مردانه زل زد توی چشمانم و ‌گفت:

- حالا جات گرمه و جلوت یه دیس پر میوه. هیچ وقت نفهمیدی از کجا اومد و چطور در اومد. خوردی و حالا که قد کشیدی می‌خوای حاصل عمرم رو یه شبه ازم بگیری. نرو بچه،‌ جنگ شوخی بردار نیست.

بابا که چرخش را به زور از در خانه خارج می‌کرد، یک آن تصمیم گرفتم کمکش کنم. اما از چشمهایم می‌خواند اعزام دارم و باز شروع می‌کرد به تعریف خاطرات شب بیداری‌ها و کارگری توی بندرعباس و دستهای پینه بسته‌اش که نان حلال گذاشته بود توی سفره‌مان. راستی مگر کار همین رزق حلال نبود که ما را به جبهه می‌کشاند. به قول دوستم اسماعیل خیلی از جوانها موتور می‌اندازند زیر پای‌شان و سر خیابان زن و بچه مردم را از گاز پرشان می‌ترسانند. ما که مثل آنها نیستیم. باید نشان بدهیم سر سفره چه کسانی بزرگ شده‌ایم.

این اسماعیل هم حرفهای خوبی می‌زد. اما حیف که بی‌معرفت از آب درآمد. وقتی که افتادم چند بار صدایش کردم و جواب نداد. حتما رفته و حالا با کتانی‌های چینی‌اش در خانه صدام را می‌کوبد. به خط اصلی‌ عراقی‌ها نرسیده باشد، حتم دارم همین الان دارد سنگرهای خاکریز اول را پاکسازی می‌کند.

بابا که رفت، از دیوار بالا رفتم و خودم را به اتاق انباری روی پشت بام رساندم. ساکم از شب گذشته آنجا حاضر و آماده نشسته بود تا دسته‌های پارچه‌ای‌اش را قفل کنم توی مشتم و بپرم توی کوچه، حسن آقا خیاط را ببینم و سری تکان بدهد و جواب سلامم را لابه‌لای کمی غر بپیچد و وقتی که بفهمد قصد رفتن به جبهه دارم، برای اولین و آخرین بار مهربان بشود و لبخند بزند و دعای خیرش را حواله راهم کند.

باز صدای تکبیر بلند می‌شود. حتما نیروهای پشتیبانی هستند و عملیات وارد مرحله دیگری شده‌است. گلوله‌های رسام عجب قشنگند! از بالای سرم سفیر کشان می‌گذرند و هیچ کدام نگاه نمی‌اندازند به این پایین تا یک بسیجی نیمه جان را ببینند که من باشم و همین طور رو به جلو با عجله حرکت می‌کنند. یعنی به کجا می‌روند. روی سینه کسی هم می‌نشینند؟ گلوله‌‌هایی که تنم را سوراخ کردند فقط صدا داشتند. نه از نما خبری بود و نه از زیبایی، نشستند روی سینه و پهلویم و کمی بعد سرد شدند. مثل خودم که دارد سردم می‌شود. بهتر است خاطره‌ام را دنبال کنم.

قبل از اینکه خم کوچه را رد کنم یاد مادرمرحومم افتادم. همیشه روی سکوی کنار خانه می‌نشست و با زن‌های همسایه حرف می‌زد. چقدر جایش خالی بود. چقدر دوست داشتم او راهی‌ام می‌کرد و چقدر... چیزی به قاعده یک مشت توی سینه‌ام گرفت. حتما قلبم بود. آبجی معصومه که قبلاها می‌گفت من قلب ندارم. اما داشتم. آن لحظه طوری اعلام وجود کرد که حسابی گریه‌ام گرفت. آن طرف کوچه بابا هنوز داشت چرخش را هل می‌داد. یک آن هوس کردم بدوم طرفش و پینه‌های دستش را که بوی حلال می‌داد ببوسم. دلم به حالش می‌سوخت. هر چند تقصیر خودش بود که مال حلال گذاشت توی سفره‌مان. اسماعیل که می‌گفت مال حلال...

باز صدای تکبیر بلندتر از دفعات قبل شنیده شد. انگار این بار خبرهایی است. سعی می‌کنم خودم را جمع و جور کنم و ماحصلش دمر شدن روی رمل‌هاست و تیر کشیدن زخمهایم، برای لحظاتی چشمهایم را می‌بندم و صورتم را روی خاک می‌گذارم. خشک است و سرد، هیچ بویی ندارد. فقط سرد است و... پشتم تیر می‌کشد. نگاه می‌کنم و اسماعیل را در حال پاره کردن پیراهنم می‌بینیم. می‌گویم:

- چیکار می‌کنی؟ مگه تو نرفتی جلو؟ چطور فهمیدی زخمی شدم؟

بدون اینکه نگاهم کند می‌گوید:

- خونریزیت زیاده، حداقل چهار پنج تا ترکش و گلوله نشسته روی پهلوت. آخه من جواب باباتو چی بدم.

ـ خب به تو چه. مگه منو سپردن دست تو. در ثانی تو چیکار به زخمم داری، مگه دکتری؟ برو به عملیات برس. ناسلامتی آرپی‌چی زنی، کارت هم که حرف نداره. برو ول کن بچه جون.

دستان اسماعیل شل می‌شوند. اما بعد دوباره مشغول می‌شود:

- یه کم زخمات رو پانسمان می‌کنم بعد می‌رم. فقط اجازه بده چفیه‌ت رو دور کمرت ببندم.

برم می‌گرداند و سعی می‌کنم بدنم را کمی بلند کنم تا چفیه از زیر پهلویم رد بشود، اما دست اسماعیل به چیزی می‌خورد و روی زمین وا می‌رود.

- امیر پهلوت...

درد سراسر وجودم را فراگرفته، دست اسماعیل به دنده‌های بیرون زده‌ام خورده و برای لحظاتی چشمهایم سیاهی می‌روند. هر طور شده خودم را جمع می‌کنم و می‌گویم:

- خب دنده‌ است دیگه، تا حالا ندیدی؟ گفتم که برو به کارت برس. برو دیگه.

درد اشکم را درآورده و نمی‌خواهم گریه‌ام را ببیند. مبادا فردا روز به بچه محل‌ها بگوید امیر از ترس گریه می‌کرد. آن روز هم که بابا عیسی را با نگاه تعقیب کردم و همراه چرخش سر خیابان گم شد، مش اسکندر را دیدم که بر و بر نگاهم می‌کرد، عاقب گفت:

- جوون چرا گریه می‌کنی؟

تازه فهمیدم دارم گریه می‌کنم. من و بابا هیچ وقت جلوی هم کم نیاوردیم. اما آن لحظه دوست داشتم بغلش کنم و برای آخرین بار شانه‌هایش را لمس کنم. ریش‌های جو گندمی‌اش زبر بودند. از سبیل‌هایش بوی سیگار می‌آمد و هرچند دست بزن خوبی داشت، اما سیرابی فروش دوره گرد محله، پدرم بود.

روی صورتم قطراتی می‌چکد. فکر می‌کنم باران است. اما نه، قطرات اشک اسماعیل است که اکنون پیشانی‌اش را گذاشت روی پیشانی‌ام و آیة الکرسی را توی گوشم زمزمه می‌کند.

کارش که تمام می‌شود سرش را بلند می‌کند و حالا می‌توانم صورت رنگ به رنگش را زیر نور سرخ و سبز منورها ببینم. انگار او هم فهمیده اوضاعم بدتر از آن است که بتواند کاری انجام دهد. به اطراف نگاهی می‌اندازد و می‌گوید:

- می‌رم برات کمک بیارم. بچه‌های امدادگر همین دور و برا هستن. زودی برمی‌گردم.

حالا دیگر تنهایم و می‌توانم راحت ناله کنم. لحظات اول خیلی درد نداشتم. فکر می‌کنم هرچه بدنم سرد تر می‌شود درد بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

" راستی، سیلی‌های بابا عیسی چقدر سنگین بودند."

دست کسی افتاد روی گردنم و تا خواستم به خودم بیایم آبجی معصومه را دیدم که با صدای بلند گریه می‌کرد. این دیگر از کجا پیدایش شد. نکند بابا را خبر کند و ... سریع گفتم:

- یواش تو کوچه خوبیت نداره. می‌خوام برم جبهه جای بدی که نمی‌رم.

قبل از ازدواجش همیشه با هم کل کل داشتیم. بعد رابطه‌مان بهتر شد و حالا که چند ماهی می‌شد دایی‌ام کرده بود مثل مادر تر و خشکم می‌کرد:

- داداش جون قربونت برم. آخه من که جز تو و بابا کسی رو ندارم. بابای محمد علی هم که رفته جبهه. حالا تو مرد مایی.

محمد علی همیشه خدا دوخته شده بود به دست چپ آبجی و از همان جا دنیا را سیاحت می‌کرد. چقدر دوستش دارم. یعنی او هم مخالف جبهه رفتنم بود:

- بیا بغلم دایی جون. محمد علی... ناناز...

معصومه که آرام شد قول گرفتم به بابا چیزی نگوید و در عوض هر ماه چند تا نامه برای‌شان بنویسم. محمد علی هم چرتش گرفته بود و قبل از اینکه به دست مادرش بدهم، به فکرم رسید اگر شهید شدم چیزی از دایی‌اش به یاد خواهد داشت؟ همین سوال را توی گوشش پرسیدم و آرام گفتم: " به یادم باش". یعنی یادش می‌ماند که کسی این قدر دوستش داشت و یکهو از زندگی‌اش گم شد؟

امان از دست این سرفه‌ها، ببین چطور امانم را بریده‌اند و دهانم را از خلطهای خون پر می‌کنند. فکر کنم وقت رفتن است. اما اگر همین‌ جا بمیرم شهید حساب می‌شوم؟ بابا راضی نبود بیایم جبهه. نکند آق والدین شوم؟ اما نه، برخلاف ظاهرش مهربان است و حتما از سر تقصیرم می‌گذرد.

" محمد علی توی بغل آبجی خوابید و رفتن دایی‌اش را ندید".

هوا خیلی سرد شده. خیلی سرد. مثل روزی شده‌ام که به جای بابا چرخ سیراب شیردان‌ها را بردم دوره گردی و باران خیس خالی‌ام کرد. بوی سیرابی‌ها اجازه نمی‌داد زیر سقفی که چند رهگذر زیرش پناه گرفته بودند بروم و ماندم زیر رحمت خدا و حسابی شسته شدم. دندان‌هایم از زور سرما مثل همین حالا به هم می‌خوردند. به نظرم احساس سرمای این لحظه‌ام بیشتر به خاطر خونریزی شدید است. البته اگر خونی باقی مانده باشد. بهتر! خون نباشد سرفه‌ها چیزی ندارند که بیاورند توی دهانم و راحت‌تر می‌توانم نفس بکشم.

آن بالا، توی آسمانی که مال وطنم است هنوز رد رسام‌ها تیرگی شب را می‌شکافد و پیش می‌راند. بالاتر ستاره‌ها چشمک می‌زنند. همه چیز زیباست. حتی صدای انفجارها منظم شده و حالا دیگر به آهنگی خوش تنه می‌زنند. یعنی دارم شهید می‌شوم؟ یعنی محمدعلی چیزی از دایی‌اش به خاطر خواهد داشت؟ یعنی بابا عیسی فهمید چقدر دوستش دارم و ننه رقیه آن طرف انتظارم را می‌کشد؟ کاش قلم و کاغذی داشتم و می‌توانستم چیزهای به وصیت نامه‌ام اضافه کنم. توصیه‌ای، کلام قصاری، چیزی شبیه به همان مطالبی که روی تابلوی اعلانات مدرسه نصب می‌شد و آقای وکیلی می‌گفت وصیت نامه شهدا است و چراغ راه‌مان. کاش من هم می‌توانستم چراغ راه کسی شوم. مثلا محمد علی خوب است. کاش می‌شد به یادم باشد و روح من هم چراغ راهش بشود. یعنی او چیزی از من به یاد خواهد داشت؟ کاش می‌شد...

دیگر بس است. سوال و خاطره و ای کاش بماند برای بعدی که شاید هرگز نباشد. فرصت زیادی برایم باقی نمانده،‌ باید تا توان دارم اشهدین را بگویم و اعلام کنم که هنوز هم مسلمانم. به خدای واحد ایمان دارم. پیامبرم رسول الله است و علی ولی خدا و...

حالا دیگر هیچ کاری با این دنیا ندارم. کاری هم نمی‌توانم انجام دهم. لرزش‌های ریز بدنم تبدیل به تکان‌های محکم و هرازگاهی شده‌اند و فکر می‌کنم جان کندن چیزی شبیه به همین باشد. اما نه فقط همین که دیگر دردی ندارم و همه جا زیبا شده است. منورها و ستاره‌ها به هم آمیخته‌اند و صدای موسیقی انفجارها هر لحظه زیباتر بگوش می‌رسند و بدنم، تکه گوشتی که عمری این طرف و آن طرف کشاندمش، حالا فارغ از هر دردی به قدر یک پرکاه سبک شده... صبح خیلی دور نیست.

 

10 نکته عجیبی که درمورد خودتان نمی‌دانستید!!

یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی‌تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد...

1) معده یک اسید فاسد ترشح می‌کند.
یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی‌تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد. سلولهای معده شما اسید هیدروکلرویک ترشح می‌کنند که ترکیبی فاسد و خورنده است که برای ضدزنگ کردن فلزات استفاده می‌شود. این ترکیب فلز را داغان می‌کند اما لایه غشایی معده از این ماده سمی‌در دستگاه گوارش محافظت می‌کند تا غذاهای شما را تجزیه کند.

 

2) وضعیت بدن بر حافظه تاثیر می‌گذارد.
سالگرد ازدواجتان را یادتان نمی‌آید؟ اشکالی ندارد روی یک زانو خم شوید به یادتان می‌آید. خاطرات در حواس ما قرار گرفته اند. یک رایحه یا صدا یک خاطره خیلی دور از بچگی را برایتان زنده خواهد کرد. ارتباطات بین این حواس و خاطرات آشکار یا گاهی مرموز هستند. یک تحقیق جدید به کشف این ارتباطات کمک می‌کند. خاطرات گذشته وقتی در حالت و وضعیت بدنی مشابه قرار بگیرید سریعتر به ذهنتان می‌رسد.

 

3) استخوان ها برای تنظیم موادمعدنی بدن می‌شکنند.
علاوه بر محافظت از اندام ها و عضلات بدن، استخوان ها به تنظیم سطح کلسیم در بدن نیز کمک می‌کنند. استخوان ها حاوی فسفر و کلسیم هستند که دومی‌مورد نیاز عضلات و اعصاب می‌باشد. اگر ذخیره این عنصر در بدن کم باشد، برخی هورمون های خاص باعث می‌شود استخوان ها شکسته تا سطح کلسیم بالا رود تا جایی که به یک غلظت خاص و مناسب از این عنصر در خارج سلولها برسیم.

 

4) بیشتر غذایی که می‌خوریم برای مغز است.
مغز بااینکه فقط 2 درصد از وزن بدن را تشکیل می‌دهد، 20 درصد از اکسیژن و کالری های آن را می‌گیرد. برای تامین منابع کافی برای این عضو مهم بدن، سه سرخرگ مغزی اصلی بطور مداوم اکسیژن به مغز پمپاژ می‌کنند. هرگونه انسداد یا پارگی در یکی از این رگ ها باعث گرسنه ماندن سلولهای مغزی می‌شود و موجب می‌شود که عملکرد مغزی در آن ناحیه آسیب ببیند و منجر به سکته شود.

 

5) هزاران تخمک غیرقابل استفاده توسط تخمدان هستند.
وقتی خانم‌ها به اواخر چهل و اوایل پنجاه سالگی خود می‌رسد، چرخه ماهانه قاعدگی که سطح هورمون ها را در بدن او تنظیم می‌کند و تخمک ها را برای تلقیح آماده می‌کند، خاموش می‌شود. تخمدان ها  همینطور استروژن کمتر و کمتری تولید می‌کنند و این مسئله موجب تغییرات احساسی و جسمی‌در بدن زن می‌شود. فولیکول های رشد نیافته تخمک دیگر مثل قبل منظم تخمک تولید نمی‌کنند. یک دختر نوجوان به طور متوسط 34،000 فولیکول رشد نیافته تخمک دارد در حالیکه تقریباً فقط 350 تای آن در طول زندگی وی رشد می‌کنند و بالغ می‌شوند. تخمک های استفاده نشده بعداً خراب می‌شوند.6

 

) بلوغ ساختار مغز را تغییر می‌دهد.
می‌دانیم که تغییرات هورمونی در بدن برای تحریک رشد و آماده کردن بدن برای تولید مثل لازم هستند اما چرا نوجوانان اینقدر از نظر احساسی ناخوشایند هستند؟ هورمون هایی مثل تستوسترون رشد نورون های عصبی در مغز را تحت تاثیر قرار می‌دهند و تغییراتی که در ساختار مغز ایجاد می‌شود تغییرات رفتاری زیادی را در بر دارد. با بالغ شدن ناحیه جلویی غشای مغز، خامی‌احساسی، بی عاطفگی و قدرت ضعیف در تصمیم گیری را باید انتظار داشت.

 

7) موهای سلولی ماده مخاطی را حرکت می‌دهد.
اکثر سلولها در بدن پوششی مو مانند روی خود دارند که به عملکردهای بسیاری در بدن کمک می‌کند، از هضم غذاها گرفته تا شنوایی. در بینی، این موها به خشک کردن ماده مخاطی در حفره بینی تا گلو کمک می‌کند. هوای سرد این فرایند خشک کردن را کندتر می‌کند و باعث می‌شود که ماده مخاطی بالا بیاید و باعث شود که آب بینیتان بیاید.

 

8) دندان عقل فقط جای دندان ها در دهان را تنگ تر می‌کند.
سیر تکامل بی عیب و کامل نیست. اگر بود باید به جای دندان عقل بال در می‌آوردیم. گاهی اوقات ویژگی های بی استفاده در برخی انواع موجودات ایجاد می‌شود فقط به خاطر اینکه آسیبی نمی‌رساند. اما دندان عقل همیشه هم توسط دندانپزشکان جراحی و کشیده نمی‌شد. در گذشته، این دندانها یک ست دیگر از دندان های آسیاب بودند اما با رشد مغز، ساختار استخوان فک ما تغییر کرد و باعث شد که دیگر دهان جایی برای دندان عقل نداشته باشد.

 

9) دنیا با شما می‌خندد.
همانطور که وقتی کسی کنار شما خمیازه بکشد شما هم به خمیازه می‌افتید، شواهد جدید نشان می‌دهد که خنده هم تقلید برانگیز است. شنیدن خنده ناحیه مغز را تحریک به آن حرکت در صورت می‌کند. تقلید نقش مهمی‌در روابط اجتماعی دارد. اشاراتی مثل عطسه کردن، خندیدن، گریه کردن و خمیازه کشیدن راهی برای ایجاد روابط اجتماعی قوی بین یک گروه است.

 

10) پوست شما چهار رنگ دارد.
همه پوست ها در حالت عادی سفید کرم رنگ است. رگ های خونی نزدیک به سطح پوست سرخی به آن می‌دهد. رنگ دانه زرد هم پوست را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همچنین ملانین قهوه ای رنگ هم که در واکنش به اشعات فرابنفش ایجاد می‌شود در تعداد بالا رنگ سیاهی به پوست می‌دهد. این چهار رنگ در اندازه های مختلف میکس شده و رنگ پوست همه نژادهای کره زمین را می‌سازد.

 

 

شخصيت كلي متولدين سال مار

متولدين سالهاي:   1284، 1296، 1308، 1320، 1332، 1344، 1356، 1368، 1380، 1392،

مار يا افعي ، در اساطير و افسانه هاي مردمان مغرب زمين چهره اي منفي دارد؛ اما در سال مار متولد شده اند ؛ اگر مرد باشند، جذاب ، احساساتي و شوخ طبع و اگر زن باشند، زيبا هستند و اين زيبايي عامل كاميابي آنهاست.

ژاپني ها براي ابراز شگفتي و ستايش خود از زنان ، معمولا مي گويند: «عزيز من، تو يك مار واقعي هستي،»؛ حال آن كه در كشورهاي غربي نمي توان براي تعريف و تمجيد از كسي از چنين عبارتي استفاده كرد.

مار در لباس پوشيدن بسيار خوش سليقه است و خود نمايي مي كند. مردان متولد اين سال بسيار خوش لباس و خانم مارها هم بي اندازه خود آرا هستند.

مار هرگز عمر عزيزش را به بطالت نمي گذراند و از بد گويي و ياوه گويي گريزان است . او بسيار مي انديشد و روشن فكر، فرزانه و خردمند است ؛ هر چند نياز چنداني به استفاده از عقل و خرد خود ندارد ؛ زيرا روان و نا خود آگاه بسيار روشني دارد كه در صورت پرورش به روشن بيني و شهود مي انجامد. به اين ترتيب، او به فطرت و غريزه خود، بيش از استدلالات، نظرات و تجربيات ديگران اهميت مي دهد و به نظر مي رسد براي شناخت جهان از حس ششم خود استفاده مي كند.

وي با همت و پشتكار كارها را تا پايان دنبال مي كند، از ترديد و بي ثباتي بيزار است و سريع و قاطع تصميم مي گيرد . برايي رسيدن به هدفش، از هيچ كوششي فرو گذار نمي كند و به نظر مي رسد كه هيچ چيز نمي تواند او را از هدفش بازدارد.

مار در امور مالي و اقتصادي كمي حسابگر است ولي حس انسان دوستي اش ، سر انجام او را به همياري با ديگران وا مي دارد؛ هر چند كمك هاي او بيشتر معنوي است تا مادي! به هر حال، براي مار جان دادن راحت تر از پول دادن است! شگفت آن كه او هميشه دم از بخشندگي مي زند؛ تا آن جا كه ديگر اعتبار خود را از دست مي دهد و حنايش رنگ مي بازد.

نقطه ضعف شخصيت مار ، انحصار طلبي در كمك به دوستان است . اگر بخواهد به كسي مهرباني كند، حضور هيچ كس ديگر را بر نمي تابد؛ به طوري كه شخص نيازمند از تمناي خود پشيمان مي شود؛ زيرا طبيعت مار چنان اقتضا مي كند كه حلقه وار به دور فرد دل خواسته اش بپيچد و باعث خفگي او شود !پيش از آن كه پيشنهاد ياري مار را بپذيريد، خوب بينديشيد؛ در غير اين صورت پشيمان خواهيد شد.

مار در معاش بسيار خوش اقبال است و هرگز در مورد پول نگراني نخواهد داشت. به قول معروف پول از سر و كولش مي ريزد. او خود نيز به اين دولتمندي اشراف دارد و خيالش از اين بابت تخت است. اما اگر پولدار شود، ناخن خشكي مي كند و هرگز به كسي پول نمي دهد.

مارها وقتي پير مي شوند، خساست آنها به اوج مي رسد.

مار هميشه دنبال مشاغل بي درد سر و آسان مي گردد و مي توان گفت تا اندازه اي تنبل است.

مار نسبت به شريك مسايل عشقي خود ـــ حتي اگر عاشقش نباشد ـــ بسيار حسود است و آنچنان به دورش حلقه مي زند تا سر انجام او را از ميدان به در كند.

مردان متولد سال مار، چشم چران هستند؛ ولي چنين صفتي را از همسرشان تحمل نمي كنند. آنان خانواده اي پر جمعيت و شلوغ به راه مي اندازند تا اطمينان حاصل كنند همسرانشان آن قدر گرفتارند كه فرصتي براي چشم چراني و هوسبازي نداشته باشند!

ازدواج مار با گاو خوش فرجام و رضايت بخش است . گاو عاشق خانواده است ؛ اما مي خواهد سرپرست خانواده نيز باشد و مار با كمال ميل اين مقام را به اوتفويض مي كند.

جنگ بين خروس و مار، چه در ازدواج و چه در مشاركت با دوستي هر كدام نتيجه خاص خود را دارد و مي تواند باعث پوشيده شدن نقاط ضعف يا جدال و كشمكش دائمي آنها شود.

بايد به حال خوك بيچاره اي كه در چنگ مار گرفتار مي شود گريه كرد !خوك اجازه مي دهد كه مار او را به دام بيندازد و عنان اختيارش را از كف بربايد. مار نيز از اين خود باختگي خوك بدش نمي آيد؛ در حالي كه به پوچ بودن چنين را بطه اي اذعان دارد. دشمن جان مار ، ببر است و دمار از روزگارش در مي آورد!

دوران كودكي و جواني مار معمولا آرام و بي درد سر مي گذرد اما ممكن است سر پيري به فكر معركه گيري بيفتد ؛ زيرا در اين دوران ، احساسات ، طبيعت پرحرارت ونيز ماجراجويي هايش از خواب بيدار شده و آرامش دوران سالخوردگي اش را بر هم مي زند.

در اين ميان ، عامل تعيين كننده آن است كه مار در زمستان به دنيا آمده باشد يا در تابستان ؛ در گرما يا در سرما و در روز يا شب؛ زيرا طبيعت او با طوفان، سرما و باران هاي بهاري سازگاري ندارد. ماري كه در نيم روزي تابستاني و در منطقه اي گرمسير متولد شده باشد، از ماري كه در نيمه شب سرد زمستان به دنيا آمده باشد ، شادتر است. آب وهواي زاد روز متولدان سال مار ، تاثير بسزايي در سر نوشت آنان دارد. ماري كه در يك روز طوفاني به دنيا آمده باشد ، زندگي پرماجرايي خواهد داشت.

افراد مشهور متولد سال مار در ميان متولدان سال مار به دانشمندان، فلاسفه، و روشن فكراني همچون داروين، مونتني، كوپرنيك، كالوين، گاندي، مائوتسه تونگ، آرتور سي كلارك، مونتسكيو و آرمانگراياني مانند: كندي، لوديس پريل، لينكن و بادن پاول بر مي خوريم.

زنان زيبا رويي همچون مادام دومونتسپان و ملكه آستريد و نويسندگاني مانند: آندره ژيد، گوستاوفلوبر و ادگار آلن پو، نيز در سال مار به دنيا آمده اند.

براي قضاوت درباره اين افراد بايد زندگي خصوصي آنان را به اندازه زندگي اجتماعي شان شناخت.

اما سوالي كه پس ار ديدن برخي از اسامي بالا، به ذهن مي رسد، اين است كه آيا كندي و ملكه آستريد در روزي طوفاني متولد شده اند ؟!

ديگر افراد مشهور سال مار پيكاسو، شوبرت، ملك ناصر، بودلر و برامس هستند.

مشاغل مناسب متولد سال مار مدير مدرسه، استاد دانشگاه، نويسنده، فيلسوف، حقوق دان، روان پزشك، سياستمدار، نماينده سياسي، كارگزار بورس، غيب گو، پيشگو، طالع بين، فالگير، جادوگر، واسطه احضار روح، كف بين، خطاط .

متولدين ماههاي سال مار

اژدر مار! مراقب حلقه هاي او و ضربات مهلكش باشيد!

فروردين

افعي! او وفادار و قابل اعتماد است؛ اما جذابيتش غير قابل انكار است.

ارديبهشت

مار پرشور و هيجان! او دمدمي مزاج ترين مارهاست.

خرداد

مار خواب آلود! او تن به هر كاري نمي دهد. بايد تكاني به او داد!

تير

مار فعال! او موجودي بي نظير و بسيار متعادل است.

مرداد

مار زنگي! قواعد بازي را خيلي خوب بلد است و مي داند چگونه از آنها استفاده كند.

شهريور

اين مار مودب تر از آن است كه بتواند درستكار باشد! مراقب باشيد در چنبره اش گرفتار نشويد. زيرا ممكن است مسحور او شويد.

مهر

افعي شهوت انگيز! اين همان ماري است كه حوا را براي گاز زدن به سيب اغوا كرد!

آبان

مار مصمم! او به اهدافش خواهد رسيد؛ اما زياد جذاب نيست.

آذر

مار انديشمند! او كمي خيال پرداز و آرماني؛ اما بسيار هوشيار است.

دي

مار مرموز! او مي تواند غيب بين و در احضار ارواح واسطه خوبي باشد.

بهمن

مار ماهي! به شدت خوددار، آرام و متين است.

اسفند

 

رابطه عاطفي ( زن ) متولدين سال مار

خانم مار گاه بي وفا مي شود؛ اما خوشحال است. در عوض آقاي موش خشنود نخواهد بود!

موش

اگر خانم مار بتواند سرگرمي هاي خارج از خانه اش را پنهان كند، هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. او تلاش خود را خواهد كرد اما اگر لو برود ...

گاو

هرگز توصيه نمي شود. سو ء تفاهم كامل، بي آن كه اميدي به بر طرف شدن آن باشد، حكم فرما خواهد بود. عقل و شيفتگي با هم جور در نمي آيد.

ببر

چرا كه نه؟ اين دو موجود نكته سنج فرصت كافي براي سبك و سنگين كردن يك ديگر خواهند داشت.

گربه

زوج خوبي هستند. آقاي اژدها به دلربايي خانم مار مي بالد، حتي اگر چشم مار به دنبال او نباشد.

اژدها

رابطه پيچيده و درد سر آفريني است. ماجراجويي ها، عشوه گري ها، احساسات و كوشش مداوم براي گناهكار جلوه دادن يك ديگر، كشمكش هايي ايجاد خواهد كرد.

مار

بله، اگر خانم مار از داشتن چنين رابطه اي خوشحال باشد و اگر آن قدر عاقل باشد كه بتواند اسب را تحمل كند، امكان پذير است.

اسب

اين جا عقل و خرد كاري از پيش نمي برد. خطر درهم شكستن همه چيز وجود دارد.

بز

امكان پذير است؛ به شرط اينكه ميمون، تن به اين كار بدهد. همه چيز به ميل ميمون بستگي دارد.

ميمون

چرا كه نه؟ اين دو، وجود همديگر را كامل مي كنند و مار آن قدر عاقل هست كه در ظاهر خود را آرام نشان دهد.

خروس

امكان پذير است؛ مشروط به آن كه خانم مار زياد به سگ پيله نكند!

سگ

خوك بيچاره! او اسير خواهد بود و حتي علاقه اي به لطيفه هاي عاميانه هم نشان نخواهد داد.

خوك

 

رابطه دوستي متولدين سال مار با سالهاي

بدك نيست! هر دو حرف هاي زيادي براي گفتن به يك ديگر دارند كه آكنده از غيبت و شايعه پراكني است.

موش

بين اين دو تفاوت هاي زيادي وجود دارد؛ اما با هم خوب كنار مي آيند.

گاو

نه، اين رابطه شبيه گفت و گوي كر و لال ها خواهد بود.

ببر

بله، آنها مي توانند گفت و گوي هاي طولاني و هيجان آوري با يك ديگر داشته باشند.

گربه

بله، اين دو خيلي خوب با يك ديگر سازش مي كنند و هر يك به ديگري آرامش مي بخشد.

اژدها

يك رابطه عالي ديگر؛ دو فيلسوف سعي مي كنند دنيا را اصلاح كنند!

مار

بله، مار خشم و بي قراري اسب را فرو مي نشاند.

اسب

تا زماني كه مار به درد بز بخورد، دوستي شان پا برجاست.

بز

رابطه اجتماعي آنها سرد خواهد بود.

ميمون

بله، اين دو چيزهاي زيادي براي گفتن به يك ديگر دارند.

خروس

مشكل است. بهتر است دوستي خود را در حد يك ارتباط اجتماعي حفظ كنند.

سگ

هم بله، هم نه. با گذشت زمان همه چيز مشخص مي شود.

خوك

 

رابطه شغلي متولدين سال مار با سالهاي

آواي دهل شنيدن از دور خوش است!

موش

بهتر است اين دو با هم شريك نشوند.

گاو

بله، اين دو هرگز به توافق نخواهند رسيد.

ببر

بله، اگر به جاي حرف زدن، به كار بپردازند، همكاري موفقيت آميزي خواهند داشت.

گربه

بله، اگر به جاي حرف زدن، به كار بپردازند، همكاري موفقيت آميزي خواهند داشت.

اژدها

اين دو عالي برنامه ريزي مي كنند؛ اما در عمل كاري از پيش نمي برند. شراكت آنها ناپايدار و متزلزل است.

مار

امكان پذير است. برنامه ريزي و طرح نقشه هاي كاري، بر عهده مار و پياده كردن آنها بر عهده اسب خواهد بود.

اسب

مي شود اميدوار بود. مار مهارت و آگاهي لازم را براي كار كردن دارد؛ اما نمي توان به كار كردن او اميدوار بود. بز هم مرتكب اشتباهاتي مي شود.

بز

مار دچار دردسر خواهد شد؛ زيرا ميمون بسيار زرنگ و باهوش است.

ميمون

حرف، حرف، حرف... شراكت اين دو، در دريايي از كلمات غرق خواهد شد!

خروس

چرا كه نه؟ امكان پذير است؛ اما چندان چنگي به دل نمي زند.

سگ

خوك نياز چنداني به خرد و دانايي مار ندارد و مار صدمه مي بيند.

خوك

 

ارتباط ميان پدر و مادرمتولد سال مار و فرزندان متولد سال :

مار عاشق خانواده اش است و موش كاري نمي كند كه موجب رنجش او شود.

موش

مار عاقلانه هر چه در توانش است، انجام مي دهد؛ اما اين گونه زندگي سخت است.

گاو

پرسش هايي براي مار وجود دارد. او بايد براي اين كه بفهمد ببر اوقاتش را چگونه سپري مي كند، از تمام هوش خود استفاده كند.

ببر

بله، اما مواظب باشيد! مادر انحصار طلب و حسود است و پدر دوست دارد بچه را براي خودش نگه دارد.

گربه

بله، مار اژدها را درك مي كند.

اژدها

سرانجام يكي از آنها ديگري را فريب داده، به دام مي اندازد. بهتر است مار جوان هر چه زودتر ازدواج كند، در غير اين صورت، كار از كار خواهد گذشت.

مار

حس استقلال طلبي اسب باعث بروز مشكلاتي براي هر دو طرف مي شود!

اسب

رابطه خشنود كننده است كه ثروت و آسايش را براي خانواده به ارمغان مي آورد.

بز

اين بچه، يك ميمون واقعي است.

ميمون

آنها يك ديگر را خوب درك مي كنند. خروس با چرب زباني مي خواهد خود را مهم و موثر نشان دهد. او حتي به قيمت از دست دادن آزاديش، اين كار را خواهد كرد.

خروس

تجربه نشان داده است كه آنها به درد يك ديگر نمي خورند.

سگ

خوك بايد خيلي مواظب باشد كه توانايي حركت را از او نگيرند.

خوك

 

 

دور ریختنی های بعد از ازدواج!؟

ازدواج یکى از قدیمى ترین پیوندهاى انسانى است که ارضاکننده و رشددهنده شخصیت آدمى به شمار مى آید و اکثر قریب به اتفاق افراد حداقل یکبار در زندگى خود، دست به این تجربه و انتخاب مى زنند.

افزایش روزافزون اختلافات زناشویى و خطر بروز جدایى و اثر منفى آن بر سلامت روانى زوجین و فرزندان، موجب شده است تا مشاوران و آنانکه با خانواده و زوجین سروکار دارند. راهکارهایى ارائه دهند تا تلاش خود را در جهت تحکیم این پیوند مقدس به کار ببندند.

زندگى مشترک با این باور زوجین که تنها مرگ مى تواند ما را از هم جدا کند، شروع مى شود. در آغاز زندگى مشترک، زوجین نسبت به این باور اعتقاد کامل دارند اما واقعیت چیز دیگریست زندگى مشترک در ادامه تحت تأثیر عوامل متعددى قرار مى گیرد که پاره اى از آنها ممکن است زندگى را به طرف اختلاف و درگیرى، جدایى روانى یا طلاق خاموش و حتى طلاق رسمى سوق دهد و این عوامل، ازدواج را که مى توانست عرصه کمال آنها باشد به عرصه پیکار مبدل مى کند.

طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند

مکاتب مختلفى در روانشناسى تئورى ها و نظریات خود را در جهت تبیین مشکلات زناشویى مطرح کرده اند، که از جمله آنها مى توان به نظریات شناختى - رفتارى اشاره کرد. براساس این نظریه باورها، افکار و طرحواره هاى ذهنى ما در بروز این اختلافات نقش بسزایى دارند. چرا که باورها، شناخت ها و اسطوره هاى موجود در ذهن ما در نحوه ارتباطات مان تأثیرگذار است، در این نظریه مشکلات رفتارى و تعارضات بین فردى از جمله اختلافات زناشویى براساس باورهاى غیرمنطقى هریک از زوجین یا هر دوى آنها تحلیل مى شود. «باورها» گویاى نگاه ما به هستى و چیزهایى هستند که با آنها موافقیم.

ما براساس باورهایمان رفتار و عمل مى کنیم. باورهاى مذهبى، سیاسى و اجتماعى ما را به رفتارهاى خاص یا کاربرد گونه اى خاص از زبان هدایت مى کند. طبق نظریات شناختى - رفتارى که رویکرد افراد شاخص بسیارى در علم روانشناسى است، باورهاى غلط در ذهن هر یک از زوجین شناخت دقیق از طرف مقابل را با مشکل مواجه مى کند و این مسئله به هنگام رفتار و یا ایجاد ارتباط کلامى، زوجین را در رسیدن به تفاهم با موانعى روبه رو مى کند. این باورهاى غلط و گاها کلیشه هاى پیش ساخته از جنس مخالف و یا پیشداورى هایى که نسبت به شخصیت همسر خود داریم یکى از موانع روانى ایجاد ارتباط صحیح میان زوجین است. اینکه ما چه تلقى اى از دیگران داشته باشیم تعیین مى کند که چگونه به آنها نزدیک شویم و چگونه با آنها ارتباط برقرار کنیم. باورهاى غلط و پیش داورى باعث مى شود که احساسات بر نحوه واکنش ما نسبت به آنها تأثیر بگذارد و احتمالاً باعث شود که حرف هاى آنها را سوء تعبیر کنیم و این خود مانع یک ارتباط کارآمد مى شود.

تحقیقات مختلف نشان مى دهد که یکى از مهم ترین عوامل مشکل ساز در زندگى مشترک، اختلال در ارتباط یا به عبارتى اختلال در فرآیند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشى که توسط آژانس مشاوره و خانواده تهیه شده است نشان مى دهد که مشکل اساسى 87 درصد از زوج هاى شرکت کننده در پژوهش، مشکل ارتباطى بوده است. در تحقیق دیگرى تأثیر نگرش ها و تفاسیر زوجین از رفتارهاى یکدیگر بر سازگارى زناشویى آنها بررسى و رابطه مثبتى میان این دو متغیر دیده شد. همچنین دیده شده که نگرش هاى مثبت در رفتارهاى هر یک از زوجین امید به داشتن روابط زناشویى خوشایند را بیشتر مى کند. محققان بیان مى دارند که پیش فرض هاى زوجین در زمینه ماهیت زن و مرد و توانایى افراد براى تغییر دادن عملکرد زناشویى آنها نیز در این زمینه مؤثر است.

نباید از نظر دور داشت که تجربه زن و شوهر از روابط والدین خود و برداشت هایى که آنها از زندگى خانوادگى خود داشته اند، در ایجاد باورها، اسطوره هاى ذهنى و کلیشه هاى غلط و در نهایت سازگارى زناشویى آنها تأثیرگذار است. تحقیقات نشان داده است که تأثیراتى که زن از ادراکات و تجربیات خانواده اش مى گیرد برجسته تر و بیشتر از مرد است؛ این به آن معناست که دخالت الگوهاى قبلى در سازگارى زناشویى از ناحیه زن قویتر است. در واقع الگوهاى ارتباطى سازگارى و تعاملى، از نسلى به نسل دیگر قابل انتقال هستند و این انتقال در رشد اجتماعى و هیجانى کودکان قابل نفوذ است. پیروان رویکرد شناختى رفتارى کارکردن بر روى باورهاى غیرمنطقى و تغییر دادن آنها را بهترین راه مقابله با تعارضات زناشویى عنوان کرده اند.

راههاى زیادى براى بى اثر کردن کلیشه ها و باورهاى غلط وجود دارد. یکى از ابتدایى ترین قدم ها براى تغییر باورهاى غلط این است که زوجین نسبت به تفاوت هاى زن و مرد آگاه شوند.

اگر زن و شوهرها بدانند که میان این دو جنس، تفاوت هاى جدى و عمیقى در ادراک، احساس، اندیشه، واکنش و حتى ابراز عشق وجود دارد، دیوارهاى رنجش و سوءظن فرو مى ریزد و بسیارى از این سوءتفاهم ها و توقعات بیجا تخفیف مى یابد. البته بعد از آگاهى از این تفاوت ها تلاش براى تغییر طرف مقابل که نشأت گرفته از ذات جنسى اوست بى فایده بوده و پذیرش تفاوت ها و احترام به آنها بهترین راهکار پیش روست. زندگى اى که در آن طرفین از هر فرصتى بخواهند براى تغییر دادن طرف مقابل خود استفاده کنند، بى شک زندگى را به عرصه اى براى بحث و مشاجرات پایان ناپذیر و بى نتیجه تبدیل مى کنند.

عشق مانند هنرهاى رزمى نیست که استادان واقعى داشته باشد، همه افراد در بازى عشق، نوزادان تازه متولدشده هستند، درست مثل هر چیز دیگرى، در این مورد هم کسب مهارت مستلزم زمان و تمرین است. کسب مهارت هاى ارتباطى یکى دیگر از راههایى است که مبارزه با افکار و ایده هاى منفى را تسریع مى بخشد.

«شنیدن» یعنی  خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» یعنی یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده .

بسیارى از زوجین باید نگاه و دیدگاه خود را نسبت به مهارت هاى ارتباطى تصحیح کنند. بسیارى از آنان این مهارت ها را به «گفتن» و «شنیدن» تمنیات درونى محدود مى دانند. باید دانست که «شنیدن» باید به خوب شنیدن و گوش دادن همدلانه و «گفتن» به یادگیرى چگونگى ابراز احساسات و خودافشاگرى سازنده تغییر یابد. زوجى که مهارت هاى ارتباطى را کسب کرده است اگر در کارى همسرش را مقصر بداند نباید شخصیت و تمام وجود او را زیر سؤال ببرد بلکه اشاره به نادرستى «رفتار خاص» کفایت مى کند. چنین زوجى هیچ گاه جملاتى مثل «همیشه همین طور هستى»، «همه کارهایت اینطور است» یا «هیچ کارى بلد نیستى» را به کار نمى برد، بلکه به جاى این جملات که تخریب کننده و بازدارنده ارتباط صحیح است مى گوید: «به نظر من درست نبود که در حضور جمع با پسرمان با خشونت صحبت کنى». همان طور که مى بینید در این جمله شخصیت طرف مقابل به چالش کشیده نمى شود و تنها رفتار و گفتار خشونت آمیز اوست که مورد انتقاد قرار مى گیرد.

همسرانى که مهارت هاى ارتباطى را بلد باشند، هرگز با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن حرمت یکدیگر به ابراز احساسات ناخوشایند نمى پردازند.

نباید تصور کنیم که یک زندگى ایده آل بدون هر گونه اختلاف نظر است. واقعیت این است که اختلاف نظر و تفاوت عقیده همیشه وجود خواهد داشت، نکته اى که مهم است نحوه برخورد و حل اختلاف است.

زوجین نیاز دارند که با مطالعه تفاوت هاى زن و مرد و کسب مهارت هاى ارتباطى به تدریج به باورهاى منفى و کلیشه هاى غلط و ویرانگر را به افکار مثبت مبدل کنند. همیشه گفته مى شود که تنها چیز ثابت در زندکى «تغییر» است. باید با تمرین و ممارست تغییر را ایجاد کرد. نباید از روند کند «تغییر» خسته شویم. بدانیم که ارتباطات رشدیافته نیازمند این تغییر و تغییر زمان بر است و آنچه به زندگى ما هدیه مى کند بسیار لذتبخش خواهد بود.

آيا خدا هر چيزي كه وجود دارد را خلق كرد؟؟!!

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:”بله او خلق کرد”
استاد پرسید: “آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟”
شاگرد پاسخ داد: “بله, آقا”
استاد گفت: “اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!”
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: “استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟”
استاد پاسخ داد: “البته”
شاگرد ایستاد و پرسید: “استاد, سرما وجود دارد؟”
استاد پاسخ داد: “این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ ”
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: “در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (
۴۶۰- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.” شاگرد ادامه داد: “استاد تاریکی وجود دارد؟”
استاد پاسخ داد: “البته که وجود دارد”
شاگرد گفت: “دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.”
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: “آقا، شیطان وجود دارد؟”
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: “البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.”
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد.
خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

 

ابوترابی

عنوان: حاجی حسابی گیرم انداخته بود

سید فضل الله گفت:" 71 سال پیش در یکی از روستاهای اطراف اراک به دنیا آمدم. همان جایی که یک کشاورز بیسواد یک شبه حافظ کل قرآن شد و آوازه ساروق را تا بیت آیت الله العظمی بروجردی رساند." این را در جواب سوال من که خواسته بودم خودش را معرفی کند گفت و خب، شاید بهترین معرفی برای او آوردن نام ولایتش ساروق بود و داستان معجزه گونه همولایتی‌اش کربلایی کاظم.

سید فضل الله بعد توی خاطراتش آمد تهران و رفت کنار مسجد جامع امام حسین(ع) ساکن شد و آن قدر منتظر ماند تا یک شب یک روحانی نورانی پیشش آمد و ناخواسته او را به یاد معجزه انداخت و کربلایی کاظم. روحانی گفت که نامش سید علی اکبر ابوترابی است و آمده تا برای رتق و فتق امور آزاده‌ها بعضی از شبها چند ساعتی از محیط مسجد استفاده کند. سید هم دست روحانی را گرفت و برای کسب اجازه پیش آیت الله حقی، امام جماعت مسجد برد. کمی صحبت و ... آشنایی آغاز شد.

از همان شب سید فضل الله و ابوترابی دوستان خوبی شدند برای هم و ابوترابی آن قدر بزرگ بود و هست که همین آشنایی کوتاه را غنیمتی بدانیم و ظهر یک روز گرم خرداد ماهی، بنشینیم روبه‌روی سید فضل الله محمدی و زوم کنیم روی همین بخش از زندگی پیرمرد 71 ساله، داستان محل تولد و سقایی پنجاه و چند ساله‌اش را ( منهای کربلایی کاظم که سید همیشه وجود او را بی‌هیچ دلیل خاصی در وجود ابوترابی می‌بیند) کناری بگذاریم و همین چند سال آشنایی را موضوع گفتگوی‌مان قرار دهیم. هرچند خیلی وقت نداشتیم که عن قریب، ابوترابی توی جاده تهران - مشهد تصادف می‌کرد:

" هیچ وقت ندانستم حاج آقا از کجا آمده و چرا این مسجد را برای اقدامات داوطلبانه‌اش در کمک به آزاده‌ها انتخاب کرده است. برای من همین قدر کافی بود که گیرایی نگاهش را با تمام وجود حس کنم و ناخواسته به یاد تمامی معجزاتی که در طول عمرم دیده بودم،‌ بیفتم. شاید به همین خاطر نام کربلایی کاظم را در ماجرای مرحوم ابوترابی وارد کردم. برای من هر دو یک ربطی با معجزه دارند. به هرحال ابوترابی آمد و خاطره‌ها را زنده کرد".

آن شبها پچ پچی توی مسجد امام حسین(ع) افتاده بود و خبر از شکایت خادمان مسجد می‌داد. می‌گفتند یک روحانی تا نیمه‌های شب توی مسجد می‌ماند و کار می‌کند. آن قدر که خودش هم از نا می‌افتد و خادمان هم به کار و زندگی‌شان نمی‌رسند. اینجا بود که سید فضل الله کلید را می‌گیرد و می‌گوید که شبها با روحانی در مسجد می‌ماند:

" مهرش به دلم افتاده بود. می‌گفتند آدم مهمی است، اما با وجود این آمده بود توی این مسجد و فی سیبل الله تا نصف شب برای رفع مشکل آزاده‌ها کار می‌کرد. گفتم انصاف نیست تنهایش بگذارم. اگر نمی‌توانستم کمکش کنم حداقل می‌شد پچ پچ شکایت‌ها را از او دور کرد و گذاشت با خیال راحت به کار بندگان خدا رسیدگی کند. ماندم و یک شب من هم کم آوردم ..."

با تعریف خاطره آن شب اشک توی چشمان پیرمرد حلقه زد. گفت که آن شب خود حاجی ابوترابی هم از زور خستگی حین کار چرت می‌زده و سید هم بگی نگی از حوصله رفته و دسته کلید را گرفته به سمت حاج آقا...

" کلید را گرفتم به سمتش که یعنی می‌روم و خودت در را قفل کن. یکهو دستم را گرفت و گفت: تو می‌مانی. از آنهایی نیستی که بروی. با همین حرف نگهم داشت. نه آنجا، بلکه پیش خودش. حسابی گیرم انداخته بود".

سید فضل الله گیر افتاد و همان جا ماند. بعدها هم که آیت الله سید عباس ابوترابی، پدر سید علی اکبر ابوترابی، با حکم مقام معظم رهبری امام جماعت مسجد می‌شود. فضل الله محمدی به درخواست خودش راننده سید عباس می‌شود تا او را از سرچشمه به مسجد برساند. از اینجا به بعد ماجرای پدر شروع می‌شود. ماجرای که چندان تفاوتی با داستان زندگی سید علی اکبر ندارد:

" آیت الله سید عباس ابوترابی از لحاظ علمی در سطح بالایی قرار داشت. آدم مهربانی بود و هیچ وقت ندیدم که عصبانی بشود، الا وقتی که از او خواستم بین دو نماز مغرب و عشا از مردم بخواهم برای حساب خمس‌شان به ایشان مراجعه کنند و آن وقت بود که حاج آقا عصبانی شد و گفت لازم به این کار نیست. عزت نفس عجیبی داشت. پسرش هم مثل خودش، محال بود از کسی چیزی قبول کند. بارها پیش می‌آمد که می‌خواستم هدیه‌ای به سید علی اکبر بدهم، اما قبول نمی‌کرد و بعد از کلی اصرار، تنها بخشی از هدیه می‌پذیرفت. یکبار هم یکی از نماینده‌های مجلس ساعتی را به او هدیه داد. همان جا ساعت را به من داد و هنوز هم آن را نگه داشته‌ام. وقتی که می‌گویند پسر کو ندارد نشان از پدر، مصداقش همین دو نفر هستند. باید می‌بودید و رفتار سید علی اکبر را با پدرش می‌دیدید".

فضل الله حین تعریف ماجرای دیدارهای پدر و پسر با ایما و اشاره هم نشان می‌داد که چطور سید علی اکبر بعد از هر بار گفتگو به سید عباس، بدون آنکه به پدر پشت کند چند قدم عقب عقب می‌رفته و دست به سینه در گوشه‌ای در انتظار امر او می‌ایستاده است. دیدن همچو صحنه‌ای بود که جرقه خیالاتی را در ذهن سید فضل الله روشن می‌کرد:

" وقتی که می‌دیدم سید علی اکبر چنان احترام و علاقه‌ای را به پدر ابراز می‌کند، ناخودآگاه به این فکر می‌افتادم که وقتی سید عباس از دنیا برود، حاج آقا چطور غم مرگ پدر را تحمل خواهد کرد. دریغ که نمی‌دانستم هر دو باهم و در یک زمان فوت خواهند کرد".

هنوز تا زمانی که اتومبیل حاج علی اکبر ابوترابی در معیت پدر برای آخرین بار راه مشهد را در پیش بگیرد مجالی باقی مانده و سید فضل الله فرصت دارد خاطرات دیگری را تعریف کند و شش، هفت بار با پای پیاده همراه سید علی اکبر و کاروان‌های حرم تا حرم راه مشهد را در پیش بگیرد:

" کاروان‌ها را خودش ترتیب می‌داد و همیشه پیشاپیش بقیه طی مسیر می‌کرد. قبل از حرکت از حرم امام خمینی(ره)، اعضای کاروان را در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) جمع می‌کرد و می‌گفت که در راه هیچ امکاناتی وجود ندارد و هر کس که توان 16 – 17 روز پیاده روی در گرما را ندارد، نیاید. با این کار تکلیف را از دوش همسفران برمی‌داشت تا تک تک‌شان با رضایت کامل در سفر شرکت کنند. بارها اتفاق می‌افتاد که در طول سفر خسته می‌شدم و همراه اتومبیل‌های گذری چند کیلومتری جلو می‌افتادم و استراحت می‌کردم. دو سه ساعت بعد که آقا سید علی اکبر همراه کاروان از راه می‌رسیدند، من هم به آنها ملحق می‌شدم. صبر و استقامتش در کنار ذکرهایی که حین پیاده روی زیر لب زمزمه می‌کرد، واقعا دیدنی بود".

داستان صبر سید علی اکبر ابوترابی از دوران اسارتش شهره شد. آزادگان بسیاری خاطرات زیبایی از این مرد دارند که یکی‌شان را سید فضل الله گفت و هنوز هم این خاطره‌ها تمامی ندارند:

" یکبار یکی از آزاده‌ها به نام آقای تقوی برایم تعریف کرد که در خلال سالهای اسارت یک روز عراقی‌ها امکاناتی شبیه به یک سن را درست کرده بودند تا با آوردن عده‌ای رقاصه باعث تضعیف روحیه‌ اسرا شوند. وقتی که این خبر را به حاج آقا می‌دهند،‌ او تنها لبخند می‌زند و می‌گوید صبر کنید و در نمازشب‌ها دعا کنید. این حرف حاجی در صورتی بوده که عراقی‌ها هر روز امکانات ذکر شده را تکمیل می‌کردند و خیلی از اسرا طاقت از کف داده بودند. تا اینکه یکی دو روز مانده به موعد مقرر، خود عراقی‌ها بدون هیچ دلیل موجهی اقدام به تخریب تاسیسات می‌کنند. قریب به 10سال اسارت و همنشینی با اسرا باعث شده بود تا حاجی ابوترابی بعد از آزادی نیز همچنان نزدیکترین ارتباط‌ها را با آزاده‌ها داشته باشد و همیشه عده‌ای آزاده در کنار ایشان دیده می‌شدند. در همین کاروان‌های حرم تا حرم نیز هر وقت می‌شنید که خانواده‌ یک شهید یا یک آزاده دچار مشکل شده‌اند، راهش را کج می‌کرد و بعد از دیدار با آن خانواده دوباره به مسیر اصلی بازمی‌گشت".

کاروان‌های حرم تا حرم همچنان در راه بودند و سید فضل الله حسرت صبر و استقامت مردی را می‌خورد که تنها یک سال از او کوچکتر بود و با وجود این تمامی مسیر طولانی حرم امام خمینی(ره) و حرم امام رضا(ع) را چندین بار پیاده طی کرد و در چنین وضعیتی نیز هیچ محتاجی را از خود دور نمی‌کرد و همیشه بعد از رسیدگی به کار هر فردی یک جمله را بر زبان جاری می‌ساخت:

" آن قدر پیگیر کار مردم بود که هر وقت کسی به او مراجعه می‌کرد، نه تنها با حوصله به حرفش گوش می‌داد و کارش را راه می‌انداخت، بلکه می‌گفت او را در جریان حل مشکل قرار دهند تا اگر رفع نشده باشد،‌ دوباره تلاش کند. به نظر من، حاجی ابوترابی کاروان‌های حرم تا حرم را به این دلیل راه اندازی می‌کرد تا به این بهانه از نزدیک با مشکلات مردم شهرستان‌ها آشنا شده و حدالمقدور در جهت رفع آنها تلاش کند".

بالاخره راهها طی می‌شوند و خاطره‌ کاروان‌های حرم تا حرم در کنار نجوای دعای عرفه امام حسین(ع) در مرز خسروی که حاجی ابوترابی آن را به شرکت در مراسم حج ترجیح می‌داد، به انتهای خود نزدیک می‌شوند. 28 صفر سال 1379 فرا می‌رسد و سید عباس ابوترابی طبق عادت برای شرکت در مراسم حسینیه‌ قزوینی‌های مشهد عزم سفر می‌کند:

" قرار نبود با اتومیل به سفر بروند. ابتدا قرار بود آیت الله ابوترابی با هواپیما به مشهد برود و چون بلیط هواپیما گیر نیامد، قرار شد سید علی اکبر پدر را به مقصد برساند. شب سفر برای آخرین بار پشت سر آیت الله سید عباس ابوترابی نماز مغرب و عشا را خواندیم و سید علی اکبر به پدر گفت که صبح زود می‌آید دنبالش. روز بعد تازه نماز ظهر و عصر را خوانده بودیم که خبر دادند هر دو در تصادف فوت کرده‌اند".

سید فضل الله خاطراتش را با گریه تمام کرد و پیکر پاک مردی پاک هنوز در راه بود. از مشهد به تهران آمد و از تهران به قزوین (همان جا که در خلال جنگ به تصور شهادتش یکبار به صورت نمادین تشعیعش کرده بودند) رفت و باز رو به سوی مشهد نهاد. مسیری را بارها در گرمای تیرماه پیاده طی کرده بود پشت سر گذاشت و در جوار‌ بارگاه ملکوتی امام هشتم (ع)، بی‌قراری عبادت‌های شبانه‌اش در سلول‌های انفرادی اسارت را به آرامشی عمیق مبدل ساخت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زندگی نامه مرحوم ابوترابی:

حجة الاسلام حاج سید علی اکبر ابوترابی در سال 1318 در قم متولد شد. پس از اخذ دیپلم ریاضی در سال 1337 برای تحصیلات حوزوی به مشهد رفت و سپس به قم بازگشت و با ورود به مبارزات انقلابی در ماجرای حمله ایادی رژیم به مدرسه فیضیه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. با تبعید امام خمینی(ره) او نیز به نجف رفت و از درس خارج ازفقه حضرت امام کسب فیض کرد. همچنین در این شهر درس ولایت فقیه امام (ره) را چاپ کرد و به اقصا نقاط ایران ارسال کرد. در بازگشت به وطن در مرز خسروی دستگیر شد و بعد از آزادی همراه سیدعلی اندرگو به مبارزه خود ادامه داد و حتی در روز شهادت اندرزگو همراه او بود که به خواست خدا از گزند ماموران محفوظ ماند.

در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به همراه عده‌ای کاخ سعدآباد را به تصرف درآورد و با شروع جنگ نیز فعالانه همراه شهید چمران راهی مناطق عملیاتی شد. در خلال ماه‌های نخستین جنگ به دلیل آنکه شخصا به عملیات‌های رزمی، شناسایی می‌رفت در یکی از همین عملیات‌ها به اسارت نیروهای دشمن درآمد و چون اطلاع دقیقی از سرنوشت او وجود نداشت به تصور شهادتش در برخی از نقاط کشور تشعیع جنازه نمادینی برای او برگزار می‌شود.

در طول دوران اسارت از ارکان مورد اتکای سایر اسرا بود و پس از آزادی نیز دائما با آزادگان ارتباط نزدیکی داشت و داوطلبانه در جهت حل مشکلات‌شان اقدام می‌کرد. در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی در خانه ملت حاضر شد و از همان زمان راه یافتن تجمل گرایی و لزوم دوری نجستن برخی از مسئولان از مسیر عدالت را به آنها گوشتزد می‌کرد.

سرانجام این روحانی مبارز در تاریخ 12/3/79 درحالی که به همراه پدر قصد سفر به مشهد و زیارت امام رضا(ع) را داشت در راه تصادف کرده و هر دو بزرگوار به لقا الله می‌پیوندند. روحشان شاد.

 

چرا زیاد نوشیدن آب لاغر می‌کند؟!

نوشیدن حداقل 8 لیوان آب در روز، یکی از نکات کلیدی برای تغذیه سالم و بخش مهمی از یک رژیم لاغری موفق و کارآمد است.
چاقی یکی از معضلات جهان امروزی است و بسیاری از افراد چاق به دنبال یک راه معجزه آسا برای کاهش سریع و آسان وزن هستند، ولی در حقیقت هیچ معجزه‌ای در کار نیست. تنها راه معقول و علمی کاهش وزن این است که مقدار کالری که شما می‌سوزانید، بیشتر از مقداری باشد که دریافت می‌کنید.

نوشیدن آب زیاد

نوشیدن حداقل 8 لیوان آب در روز، یکی از نکات کلیدی برای تغذیه سالم و بخش مهمی از یک رژیم لاغری موفق و کارآمد است.
حال ما به شما می‌گوییم که نوشیدن حداقل 8 لیوان آب در روز چگونه باعث لاغری می‌شود:

1-غذا را هضم می‌کند. آب برای دفع مواد زائد از بدن شما ضروری است. بدون دریافت آب کافی، مواد زائد و دفعی در روده‌های شما جمع شده و باعث افزایش وزن می‌شوند.

2-متابولیسم بدن را افزایش می‌دهد، در نتیجه کالری بیشتری می‌سوزانید. در عین حال خود آب، کالری ندارد، لذا باعث کاهش وزن می‌شود. هنگامی که بدن، آب کافی دریافت نکند، سلول‌های چربی، سفت می‌شوند و به راحتی نمی‌سوزند. در نتیجه کاهش وزن سخت تر خواهد شد.

3-وزن آب بدن را کم می‌کند. هر چقدر کمتر آب بنوشید، بدن آب بیشتری در خودش نگه می‌دارد مثل شتر. شتر به دلیل اینکه در بیابان‌ها و آب و هوای گرم زندگی می‌کند، نمی‌تواند به مقدار کافی آب بنوشد، لذا همیشه در بدن خودش آب زیادی نگه می‌دارد.
وزن بدن بر اساس میزان آبی که می‌نوشید، تنظیم می‌شود. لذا هر چقدر آب بیشتری بنوشید، وزن بدن کمتر خواهد شد.

4-با نوشیدن آب کافی، نیازی به نوشابه‌های گازدار نخواهید داشت. این نوشابه‌ها دارای شکر، مواد افزودنی مصنوعی (رنگ دهنده‌ها و طعم دهنده) هستند و کالری زیادی را به بدن می‌رسانند، لذا باعث چاقی می‌شوند. قندهای مصنوعی موجود در نوشابه‌های رژیمی هم مناسب نیستند.

5-گرسنگی را فرو می‌نشاند. هر چقدر بیشتر آب بنوشید، کمتر غذا خواهید خورد. لذا سعی کنید 15 دقیقه قبل از خوردن غذا، یک لیوان آب بنوشید.

6-خیلی وقت‌ها هنگام احساس گرسنگی، در حقیقت بدن شما تشنه است و نیاز به آب دارد، نه غذا. لذا هر وقت احساس گرسنگی کردید، یک لیوان آب بنوشید. این کار باعث می‏شود لاغر شوید و مجبور نباشید بدون اینکه بدن شما نیاز داشته باشد، غذا بخورید. نوشیدن آب، کاهش وزن شما را راحت‏تر خواهد کرد.

7-میوه‏ها، منبع خوبی برای تامین آب هستند. هر چقدر میوه‏های تازه بیشتری بخورید، آب بیشتری دریافت خواهید کرد. بنابراین سعی کنید هر روز علاوه بر نوشیدن 8 لیوان آب، از میوه‏های تازه به خصوص مرکبات نیز استفاده کنید.

8-با نوشیدن آب، کبد کار خود را به بهترین نحو انجام می‌دهد. در نتیجه آب باعث می‌شود که چربی‌های بدن، بشکنند. نوشیدن آب زیاد به بدن کمک می‌کند تا چربی‌های شکسته شده، دفع شوند.

همچنین نوشیدن آب می‌تواند...
از سرماخوردگی و تب جلوگیری می‌کند.
سردرد را بهبود بخشد و تمرکز ذهنی شما را افزایش دهد.
پوست شما را از جوش‌ها پاک می‌کند.

 

شهید محمد ابراهیم همت

 

محمد ابراهیم همت (۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضا - ۲۴ اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون)، از فرماندهان سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق بود. او پیش از پیروزی انقلاب از فعالان ضد حکومت پهلوی بود. پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۱ مدت کوتاهی را در جبهه جنگ لبنان و اسرائیل گذراند، و سپس به ایران بازگشت و در جبهه‌های جنگ ایران و عراق در عملیات‌های مهمی همچون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان و خیبر مسئولیت‌های مهمی را عهده‌دار بود. او در اسفند ۱۳۶۲ در طول عملیات خیبر کشته شد.

بزرگراه شهید همت در شهر تهران به یادبود وی نامگذاری شده‌است.

زندگی و فعالیت آغازین

محمد ابراهیم همت و بعدها حاج ابراهیم همت در روز ۱۲ فروردین سال ۱۳۳۴ در شهرضای اصفهان بدنیا آمد. پس از دریافت مدرک دیپلم در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به خدمت سربازی رفت.

پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد. در آن دوران او کوشید دانش‌آموزان را با افکار سید روح‌الله خمینی آشنا کند و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به او اخطار شود.

سخنان و افکار او مأمورین شاه را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه‌ای که او شهر به شهر می‌گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا تبلیغ کرد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید.

پس از پیروزی انقلاب

وی پس از پیروزی انقلاب در ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه‌اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا نقش اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد.

اواخر سال ۱۳۵۸ به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت‌های عقیدتی پرداخت. همت در خرداد سال ۱۳۵۹ به منطقه کردستان اعزام گردید

درگذشت

در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت می‌کردند هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکی‌اش همراه با معاونش اکبر زجاجی، در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۲ کشته شود

 

فرزند وی می گوید در این سال‌ها به جز آقایان کروبی، محسن رضایی، دهقان رئیس سابق بنیاد شهید و تا حدودی خاتمی، هیچ یک از مسوولان سراغی از ما نگرفتند. خانواده شهید همت برای نخستین بار در سال ۱۳۸۷ به مراسم سالگرد او دعوت شدند.

 

پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران

بنابر گفته های مهدی همت پسر محمد ابراهیم همت در جریان پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) مادرش(همسر ابراهیم همت)و برادر کوچکش در تظاهرات سکوت شرکت کرده بودند که برادر و مادرش مورد اصابت باتوم قرار می گیرند بطوریکه مجبور می شوند همسر ابراهیم همت را به بیمارستان منتقل کنند

همت مردی دیگر بود

او عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بود که جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می‍کرد و سخت ترین و مشکل ‍ترین مسؤولیت های نظامی را با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خ‍اطر می‍پذیرفت.

سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید :

« او انسانی بود که برای خدا کار می‍کرد و اخلاص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست. ایشان یکی از افراد درجه اولی بود که همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعی که درمقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، درمقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الکفار، رحماء بینهم» بود. همت کسی بود که برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا کرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به امر ولایت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد، که عاقبت هم چنین کرد. همیشه سفارش می‍کرد که دستورات را باید موبه مو اجرا کرد. وقتی دستوری هرچند خلاف نظرش به وی ابلاغ می‍شد، از آن دفاع می‍کرد. ابراهیم از زمان طفولیت، روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت. »

شهید همت آنچنان با جبهه و جنگ عجین شده بود که در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکتر خود را تنها یکبار در آغوش گرفته بود.

او فرماندهی مدیرو مدبّر بود. قدرت عجیبی درمدیریت داشت. آن هم یک مدیریت سالم در اداره کارها و نیروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍کرد، درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود. او نیروهای تحت امر خود را خوب توجیه می‍کرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت. کسی را که در انجام دستورات کوتاهی می‍نمود بازخواست می‍کرد و کسی را که خوب عمل می‍کرد تشویق می‍نمود.

 

شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود: «باید مقاومت کرده و مانع از با زپس گیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم.» رزمندگان لشکر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی کردند. حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیک بررسی کند، که گلوله توپ در نزدیکی اش اصابت می‍کند و این سردار دلاور به همراه معاونش، شهید اکبر زجاجی، دعوت حق را لبیک گفتند و سرانجام در ۲۴ اسفند سال ۶۲ در عملیات خیبر به لقاء خداوند شتافتند.

امیدوارم که قدر این بزرگواران و عزیزان ماندگارمان را بدانیم

یادش گرامی باد

و درود به دلیر مردان عرصه دفاع 8 ساله

 

بشارتهای مربوط به ظهور محمّد(ص) پیش از بعثت

با سلام. هر چند این پست را میشد در موضوع بندی برهانها جای داد ولی من آنرا در بین مباحث تاریخ صدر اسلام قرار میدهم. میخواهیم پیش از سخن راندن از ولادت و زندگانی پیامبر از بشارتهایی که پیش از بعثت پیامبر در مورد آن بزرگوار بوده است سخن بگوییم.

بخش اعظم این پست را که شامل بندهای الف تا د است را از ویلاگ حدائق نقل میکنم:

الف : انجیل برنابا ( نزدیک ترین انجیل به درستی و تحریف نشدگی از دیدگاه مسلمین): گزارشهای فراوانی از فرمایشها و معجزات و سیره ی حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام به دست حواریان و دیگر افرادی که در شمار پیروان ایشان به حساب می آمدند٬ نوشته شده بود که هر کدام از آنها را انجیل می نامیدند . این انجیلها در اوایل نصرانیت فراوان و متعدد بودند ( و شمارشان به صد و اندی انجیل می رسید ) و با هم اختلاف داشتند تا این که سرانجام انحرافات پدید آمده در نصرانیت ، چیره شد و بر آن اساس ارباب کلیسا تنها چهار انجیل « متی و مرقس و لوقا و یوحنا » را از آن میان رسمیت و اعتبار دادند و خواندن و حتی نگهداری دیگر انجیلها ( مانند انجیل برنابا و انجیلهای یعقوب ٬ نیقودیموس ٬ ابیونیت ٬ توماس ٬ ژاک ٬ نیکودم ٬ پطرس ٬ پطرس دوم ٬ متای دوم ٬ مصریان ٬ ابدی ٬ آندره ٬ بارتلمی ٬ حوا ٬ عبرانیان ٬ دوازده تن ٬ اندریو ٬ برتولما ٬ جیمس ٬ تدیوس ٬ اپلس ٬ فیلیپ ٬ باسیلیدس ٬ کرینتوس ٬ یهودای اسخریوطی ٬ حیات ٬ مریم ٬ متیاس ٬ کمال ٬ راستی ٬ مارکیون ٬ اگنستی ٬ صباو ءت و اگر لوگیا را هم انجیل بدانیم ٬ به این فهرست افزوده می شود ) را ممنوع کردند .

انجیل برنابا که نوشته ی یکی از حواریان حضرت عیسی علیه السلام است ، « به گواهی مدارک تاریخی خدشه ناپذیر » تا قرن پنجم میلادی در دسترس بود تا این که 118 سال پیش از بعثت محمد(ص) ، به فرمان پاپ گلاسیوس اول خواندن و حتی نگهداری آن ممنوع اعلام شد و بزرگان نصرانیت در نابودی نسخههای آن تلاش فراوان کرده و آن را از دسترس نصرانی ها دور کردند ؛ تا این که بعدها نسخه ای خطی از این انجیل ، از کتاب خانه ی پاپ سیکستوس پنجم ربوده شد و با انتشار دوباره ی آن ، ارباب کلیسا مدعی شدند که اساساً این انجیل ، ساختگی است ! اما پژوهشهای « بدون پیش فرض » و « علمی و آزاد » همگی نشان می دهد که این انجیل کاملاً اصیل و حقیقی است ( بخش عمده ای از پژوهشها و بررسی ها و استدلالها و پاسخ اشکالات نصرانی ها بر این انجیل را در چهار مقدمه ی مفید و مستند و کارشناسانۀ مرحوم سردار کابلی و سید محمود طالقانی و جمشید غلامی نهاد و محمد رشیدرضا که همراه این انجیل از سوی انتشارات نیایش تهران ، چاپ و منتشر شده است ، حتما بخوانید ) .

یکی از تازه های این جانب نیز در این زمینه این است که از حضرت آیة الله بهجت دام ظله شنیدم که آقای مرعشی نسخه ای از انجیل برنابا _ که تقریبا برای ۵۶۰ سال پیش و به زبان گرجی است_ به ایشان و علامه طباطبائی نشان داده و گفت : « این انجیل را نگه داشته ایم تا اگر کسی را یافتیم که به زبان گرجی وارد بود ، آن را به فارسی یا عربی ترجمه کند » . این نسخه هم اکنون در کتابخانه ی مرعشی در قم نگهداری می شود و بی تردید در کنار نسخه های دیگری از آن که به زبانهای ایتالیائی و اسپانیائی و نسخه ی کتابخانه ی توکیو ( مقدمه ی انجیل برنابا ، ص ۱۲۹ ) و سریانی ( زن زیادی ، ص ۱۱ و ۱۲ ) موجود است ، به تقویت این انجیل حقیقی کمک شایانی خواهد کرد .

غرض این است که هیچ جای شک و شبهه در اصالت این کتاب ( که به تعبیر حضرت آیة الله بهجت دام ظله : نزدیک ترین انجیل به اصالت و درستی است و تنها دو - سه جمله ی نادرست در آن وارد شده که آنها نیز در متن اصلی این کتاب نبوده است ) نیست گرچه ارباب کلیسا تلاش بی حاصلی می کنند که آن را ساختگی و نوشتۀ یک مسلمان(!) معرفی کنند، تنها به این دلیل که در این انجیل به صراحت سه خدائی رایج در نصرانیت امروزی نفی شده و حضرت عیسی در آن خود را پیامبر خدا معرفی می کند ( نه پسر خدا ! ) و نیز « بارها و به صراحت مژده ی آمدن خاتم الأنبیاء همراه مشخصات دقیق ایشان ـ از جمله نام شریف پیامبر اسلام ـ آمده است » . یعنی نصرانیان اگر به درستی آن اعتراف کنند ، طبیعی است که باید مسلمان شوند و چون نمی خواهند مسلمان شوند ، از همان آغاز آن را نوشته ی یک مسلمان معرفی می کنند ! و این اندازه منطق ندارند که شیپور را از دهانه ی گشاد آن ننوازند ؛ یعنی ابتدا باید با پژوهشهای تاریخی و علمی به بحث درباره ی اصالت و درستی آن بپردازند و اگر اصالت آن را پذیرفتند ، به محتوای آن نیز که اثبات پیامبری حضرت محمدصلی الله علیه و آله است ، تن دهند ؛ اما آنان از ابتدا مسلم و قطعی می گیرند که این انجیل نوشتۀ یک مسلمان و غیر اصیل است و سپس نتیجه ی گیرند :« در نتیجه این انجیل نوشتۀ یک مسلمان و ساختگی است » ! و هیچ اعتنائی هم به این همه دلیل و استدلال و نشانه بر درستی و اصالت آن ، نمی کنند !!

ب : انجیلهای چهارگانه : در همین انجیلهای تحریف شده نیز می توان روزنه ای به سوی حقیقت یافت ؛ انجیل منسوب به یوحنا از زبان حضرت عیسی بارها مژده ی آمدن شخصی را داده است که پس از وی می آید و [ دینش ] همیشه و جاویدان خواهد بود و همه چیز را به مردم یاد خواهد داد و هر آنچه حضرت عیسی به مردم گفته است به یاد آنان خواهد آورد ( یوحنا ،۱۴ / ۱۶ و ۲۶ ) و او حضرت عیسی را بزرگ خواهد داشت ( یوحنا ، ۱۶ / ۱۴ ) و عیسی و پیامبری و حقانیت او را تصدیق خواهد کرد ( یوحنا ، ۱۵ ، ۲۶ ) .

این شخص در انجیل منسوب به یوحنا _ که به زبان عبرانی بوده _ « فارقلیط ( = فارقلیطا = پارقلیطا ) » معرفی شده است و این کلمه به همین صورت ، در زبان سریانی و یونانی هم هست و به شکل « فیرقلوط » به زبان عربی هم وارد شده بود:

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر(منظور خداست) خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواد بود، خلاصۀ حقیقتی جهان آنرا نتواند پذیرفت زیرا آنرا نمیبیند و نمیشناسد ولی شما آنرا میبینید و میشناسید زیرا که با شما میماند و در شما خواهد بود- اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من میفرستد او همه چیز را به شما تعلیم میدهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد» (انجیل یوحنا ۱۴/ ۱۶ و ۱۷، ۲۵ و ۲۶)

«ولی وقتی فارقلیط من او را از جانب پروردگار میفرستم و او روح راستی است که از جانب پدر عمل میکند و نسبت به من گواهی میدهد»(انجیل یوحنا ۱۵/۲۶)

«و من به شما میگویم که رفتن من برای شما مفید است، زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما میفرستم اکنون بسی چیزها دارم که به شما بگویم ولی طاقت تحمل ندارید، اما چون آن خلاصۀ حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتی هدایت خواهد کرد، زیرا او از پیش خود تکلم نمیکند بلکه آنچه میشنود(وحی) را خواهد گفت...» (انجیل یوحنا ۱۶/ ۷ ، ۱۲ ، ۱۳ ، ۱۴)

همچنین این فرستاده ی خدا ، در انجیل اصلی یوحنا که به زبان یونانی بوده ، « پیرکلوطوس ( = پریقلی طوس = پاراقلیتوس = بیریکلتوس = پیراکلی طوس ) » نامیده شده است و همان گونه که می بینید ریشه ی یونانی و عبرانی این دو واژه هم یکی است و در هر دو زبان به معنای « بسیار ستوده = احمد = محمد » است که نام شریف خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله می باشد .(سورۀ صف آیه ششم را ببینید.)

اما افسوس بر بشریت که دستهای خائن ، کتابهای آسمانی را تحریف کردند و این واژه را به « تسلی دهنده » ترجمه نمودند(!!) تا ذهن خوانندگان به نام محمد(ص) راهنمائی نشود. چند گواه این ادعای ما را بخوانید :

گواه اول: در برخی از نسخه های کهن عبری ( مانند انجیل عبری که در سال 1624 میلادی از روی نسخه ی یونانی ترجمه شده ) این واژه به معنای « احمد » آمده است ( حقیقت مسیحیت ، ص ۶۳) اما بعدها ( در سال ۱۹۰۴ میلادی ) انجمن گدیونز آن را « عمداً » به معنای « تسلی دهنده » و گاهی مترادف با « روح القدس » معنا کرد ( تورات ، انجیل ، قرآن و علم ، ص ۱۴۷ و ۱۴۸ ) تا ذهن خواننده به نام مبارک رسول الله هدایت نشود .

گواه دوم: در همه ی اناجیل( از جمله انجیل یوحنا) روح القدس به نام روح القدس معرفی شده است و بارها با همین عنوان از وی یاد شده ؛ بنابراین ضرورتی در به کارگیری « فارقلیط » به معنای « تسلی دهنده » یا « روح القدس » در مواردی که فارقلیط به کار رفته ، نبود .

گواه سوم: فخرالإسلام ( = کشیش مسلمان شده ) می گوید : من نزد اسقف اعظم واتیکان ، محبوب و مقرب یودم ؛ روزی از وی پرسیدم : « معنای کلمه ی فارقلیط در سریانی و پیرکلوطوس در یونانی چیست که در انجیل یوحنا مژده ی آمدن او وارد شده است ؟ » و او در حالی که اشک چشمانش را گرفته بود به من گفت : « پسرم! برایم سخت است که تو را فریب دهم اما اگر رازم را بگویم ، نابود و کشته خواهم شد» برایش سوگندهای شدید خوردم که تا وقتی زنده است، راز او را فاش نکنم؛ آنگاه او کلید اتاق مخصوص خودش را به من داده و رخصت داد کتابهای کهنش را از صندوق ویژه ی آنها برداشته و ببینم ؛ در میان آن کتابها دو انجیل به زبان سریانی و یونانی بود که تاریخ نگارششان به پیش از اسلام می رسید و ترجمۀ این دو واژه در آنها ، دقیقاً احمد و محمد بود ( صیانة القرآن من التحریف ص ۹۸ ؛ با تلخیص ؛ به نقل از أنیس الأعلام ) .

گواه چهارم: آقا عبدالوهاب نجار نیز گفته است : در سال ۴-۱۸۹۳ میلادی در دارالعلوم درس می خواندم و دکتر کارلونلینو ( شرق شناسی که دارای دکترا در زبان یونانی قدیم بود ) نیز به سفارش سفارت بریتانیا در درس زبان عربی آن جا شرکت می کرد و ما با هم دوست بودیم . روزی از وی پرسیدم : « معنای " پیریکلتوس " [که در انجیل یوحنا آمدنش وعده داده شده] چیست ؟ » ابتدا گفت:« کشیشها می گویند : تسلی دهنده » . گفتم : « مگر من از کشیش پرسیدم ؟! من از دکترای زبان قدیمی یونان دارم می پرسم ! » این بار گفت : « به معنای " احمد " است » ( همان ؛ با تلخیص ؛ به نقل از حاشیه ی تاریخ الأنبیاء ) .

پ: در همان اناجیل چهارگانه آمدن شخصی که سوار بر اسب سفید است و « امین » و « حق » نام دارد و برای عدل « جهاد و مبارزه » می کند ، مژده داده شده ( مکاشفه ی یوحنا ، ۱۹ / ۱۱ ) آیا این اسب سوار که امین نام دارد و برای عدالت و به نام عدالت می جنگد، بر کسی جز رسول الله قابل تطبیق است ؟!

ت: یکی - دو بار از حضرت آیة الله بهجت دام ظله شنیدم(علی تهرانی میگوید) که فرمودند : زمانی که ما در نجف بودیم ، کشیشی که ساکن سوریه بود ٬ مسلمان شد و به مدرسۀ ما آمد و در پاسخ به این پرسش که « چرا و چگونه مسلمان شدی؟» گفت: «من رئیس کتابخانه ی سلطنتی سوریه بودم و در آن کتابخانه اتاقی بود که کتابهای آن جا تنها در اختیار من قرار داشت و دیگران اجازۀ وارد شدن به آن را نداشتند . در میان کتابهای آن اتاق انجیلی یافتم که از زبان حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام مژده ی آمدن پیامبری پس از ایشان داده شده بود و ویژگی ها و صفات آن رسول هم ذکر کرده بود تا رسیده بود به ذکر نام ایشان اما روی نام ایشان را با موم (شمع ) پوشانده بودند تا کسی نبیند! من با زحمت و دقت زیاد و احتیاط برای این که کاغذ کتاب پاره نشود ، آن موم را کندم و دیدم نام آن رسول خدا را ، به صراحت " مُد مُد " بیان کرده است که در زبان آن انجیل [ که معلوم می شود به زبان عبری بوده ] به " محمد " ، مُد مُد می گفتند ؛ یقین کردم که مقصود از او ، پیامبر اسلام است و همین پنهان کاری نصرانیها انگیزه شد که بیشتر در این باره مطالعه و تحقیق کردم و سرانجام به حقانیت اسلام پی برده و مسلمان شدم » این کشیش مسلمان شده ٬ بعدها کتابها و مقالاتی هم در رد نصرانیت و اشکالات آن نوشت .

ث : تورات : در موارد فراوانی از تورات اصلی نیز مژده ی آمدن و بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله داده شده بود اما همچنان که می دانید تورات اصلی از آغاز تا کنون ، چندین بار مورد حذف و تحریف قرار گرفته است و محققانی که به تورات اصلی [یا نزدیک به اصل] دسترسی یافته اند ، نوشته اند که جمله ای که در تورات (سفر پیدایش ، ۱۷/ ۲۰) درباره ی حضرت اسماعیل (جد پیامبر اسلام) آمده ، در اصل عبری چنین بوده : « و او [ = اسماعیل ] را بسیار کثیر گردانم و به سبب مئد مئد دوازده رئیس از وی پدید آیند » اما دستهای خیانت کار بشر ، کلمه ی « مئد مئد » که همان «محمد» در گویش و زبان آنان بوده ، [از ترجمه] حذف کرده و جمله را چنین نوشته اند : « و او [ = اسماعیل ] را بسیار کثیر گردانم و دوازده رئیس از وی پدید گردانم » (مقدمه ی انجیل برنابا، ص ۲۳۴).

ج: دست خائنان برای هدایت نشدن ذهن مردم به حضرت عیسی و حضرت محمد علیهماالسلام دو تعبیر کنائی تورات ( در سفر اشعیاء ) درباره ی این دو پیامبر بزرگ را تحریف کردند ؛ عبارت مربوط به حضرت عیسی که این بود : « کسی که سوار درازگوش می شود » ، به « کسانی که سوار دراز گوش می شوند » تغییر داد و عبارت مربوط به آخرین پیامبر خدا که این بود : « کسی که سوار شتر می شود » به « کسانی که سوار شتر می شوند » تغییر داد در حالی که هر کسی عبری بداند، می تواند خطای این ترجمه ها را بفهمد ( صیانة القرآن من التحریف ، ص ۹۷ ؛ به نقل از الرحلة المدرسیة ) .

چ: یحیی بن یعیش ( خاخام بزرگ یهودی که رهبر یهودیان یمن است ) اعلام می کند: «نسخه ای از تورات دارم که مربوط به ۵۰۰ سال پیش است و در آن به رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم _ منطبق با آنچه در قرآن کریم است _ مژده داده شده است؛ این نسخه از پدرم ( که از عالمان یهود بود ) برایم به ارث رسیده است و مانند دیگر نسخه های تورات _ که تحریف شده اند _ از تحریف شدن محفوظ مانده است . این کتاب بر روی پوست حیوان و با جوهر ساخته شده از برگ گیاهان و ریشه ی زعفران نوشته شده و در ۵۴ بخش ، دربردارنده ی فرازها و آیات تورات است» . این عالم یهود به پیامبری دیگر پیامبران ( یعنی حضرت محمد و حضرت عیسی علیهماالسلام ) ایمان دارد (روزنامه ی جمهوری اسلامی ،۱۰/ ۳ /۱۳۸۶ ، ص ۲ ؛ به نقل از " گزارش فارس " و فارس به نقل از روزنامه ی "اخبار قاهره" ) .

از خدا می خواهیم تا پیش از مکر یهود در نابود کردن این نسخۀ بسیار باارزش، چشممان به چاپ و نشرش روشن شود.

ح: تورات و انجیل در موارد دیگری نیز به آمدن خاتم الأنبیاء همراه ذکر دقیق ویژگی های ایشان تصریح کرده اند ؛ مانند این که ایشان را عربی و از مکه معرفی کرده اند و پیامبری دانسته اند که از شرق و کوهی که محل درخشندگی خداوند و ظهور قدوس وی ، که حضرت هاجر و فرزندش ( اسماعیل ) در پای آن ساکن شدند ، خواهد آمد و آن پیامبر را کسی معرفی کرده اند که عدل و حق را با جهاد و شمشیر پایه گذاری خواهد کرد و طوایف سرکش را تأدیب خواهد نمود و ... (نگ: مقدمۀ انجیل برنابا ، ص ۲۳۴ و ۲۳۵ ) می بینید که همه ی این اوصاف ، با اوصاف پیامبر اسلام همخوان است

خ: کتب زرتشتیها: در کتاب جاماسب ( فرزانۀ زرتشتی ) نیز پس از بشارت به حضرت موسی و ذکر کنائی وصف ایشان ، آمدن حضرت عیسی را هم نوید داده بود (با وصف کنائی او که سوار بودن بر درازگوش است) و مژده داده بود که خاتم الأنبیاء ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز خواهد آمد ؛ البته با تعبیر کنائی از ایشان به «مهر آزمای » ( بناء المقالة الفاطمیة ، ص ۱۳۰ و المعجم الذهبی ، ص ۱۹۸) .

د: و از همه ی اینها جالب ترین حقیقت بزرگ است که می دانیم در سرزمین حجاز، یهودیان و نصرانیان فراوانی که عالمان کشیش هم در میان آنها زیاد بودند ( و حتی پدران و اجداد آنها به امید بعثت و ظهور پیامبر موعود تورات و انجیل آمده و ساکن آن سرزمین شده بودند) زندگی می کردند . از طرفی آیاتی از قرآن در میان آنان منتشر و خوانده می شد که سکوت آنان در برابر آن آیات ، به تنهائی گواه بسیار روشنی بر «پیامبر موعود » بودن حضرت محمد صلی اله علیه و آله است ؛ دقت کنید :

مثلاً قرآن درباره ی پیامبر اسلام می فرماید : الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ = همان کسی که نام او را در نزد خود در تورات و انجیل می یابند » (اعراف، ۱۵۷) و در جای دیگر از زبان حضرت عیسی می فرماید : « ... مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ= ... من به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است ، مژده می دهم » ( صف ،۶ ) یا می فرماید : « اهل کتاب همان گونه که پسران خود را می شناسند ، او [ = محمد ] را می شناسند » ( بقره ، ۱۴۶و انعام ،۲۰) یعنی مشخصات جزئی پیامبر اسلام را هم می دانند .

حالا به کتابهای تاریخ اسلام و نصرانیت و یهود بنگرید: در هیچ کدام از آنها نمی بینید که جهود و نصرانی ها کتابهای تورات و انجیل را نزد رسول الله آورده باشند و بگویند : « بفرما ! تو در کجای کتابهای ما ذکر شده ای ؟! آن را نشان بده ! » گذشته از این که اگر نام و مشخصات رسول الله در آن کتابها یافت نمی شد ، یقیناً مسلمانان نیز از اعتقاد به رسول الله بازمی گشتند و ایشان را _ بالله العیاذ _ دروغگو می شمردند .

بالاتر از این ، نه تنها سکوت اهل کتاب در برابر این آیات قرآن را در تاریخ می بینیم، بلکه می خوانیم که نصرانیان مدینه خود در جریان فرارشان از مباهله با رسول الله، دانستند و اعتراف کردند که ایشان بحقیقت پیامبر خداست اما آن قدر دنیاطلب بودند که راه راست _ یعنی پذیرش اسلام _ را ترک کرده و از رسول الله خواستند با احکام ارفاقی اسلام با آنان برخورد کند ؛ یعنی تقاضا کردند که بر کیش خود بمانند و جزیه بپردازند . و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله هم _ که سراسر مهر و رحمت و ارفاق و لطف بودند _ کوتاه آمدند و اسلام را بر نصرانیان تحمیل و اجبار نفرمودند ( سعدالسعود ، ص۹۴) .

داستان بحیرای راهب هم که رسول الله را در نوجوانی (از مشخصاتی که در تورات برای ایشان نوشته شده بود)شناخت ، مشهور آفاق است ( قرب الإسناد ، ص ۳۲۴) البته نمی خواهیم شواهد درون کتابهای تاریخی مسلمانان را ذکر کنیم گرچه بسیار زیاد است ( مانند ارشادالقلوب ٬ ج ۲ ٬ ص ۱۴۷ و ۱۴۸ و ... ) گرچه اهل کتاب حتی آنها را هم نمی توانند رد کنند .

اما هزاران لعنت بر تعصب و دستهای خائن که اولی نگذاشت اهل کتاب در آن زمان مسلمان شوند و دومی راه را بر اسلام آوردن اهل کتاب امروز بست.

خلاصه این که هیچ شکی نیست که اگر کسی به یکی از این سه دین آسمانی معتقد باشد و در آنها « با دیده ی حقیقت جوئی و علمی و آزاد و دور از تعصب » کندوکاو کند ، یقیناً سرانجام به پیامبری حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله معتقد خواهد شد ؛ همچنان که بسیاری از نصرانیان آزاداندیش و گروهی از یهودیان محقق در طول تاریخ به اسلام پیوستند.

یکی از آنان مرحوم محمد صادق فخر الإسلام بود که پیش از مسلمان شدن ، کشیش نصرانی بود و پس از تشرف به اسلام نام خود را تغییر داد و کتابهائی هم ( مانند أنیس الأعلام و بیان الحق و تعجیز المسیحیین و خلاصة الکلام فی افتخار الإسلام و برهان المسلمین و ... ) نوشت .

مرحوم محمد رضا جدید الإسلام هم از عالمان بزرگ یهود بود که در اثر اطلاعات گسترده و روح حقیقت جوئی ، مسلمان شد و کتاب " إقامة الشهود فی رد الیهود " را نوشت ( قبر وی در مسجد مظفری _ در جنوب تهران _ است ) .

مرحوم حاج بابا قزوینی هم از عالمان یهود و ساکن یزد بود که در اثر آزاد اندیشی و روشن ضمیری به اسلام پیوست و کتاب " محضر الشهود و رساله ی فارسی دیگری " را در رد یهود نگاشت .

مرحوم عبدالأحد داوود نیز در آغاز اسقف نصرانی بود و « داوود بنیامین کلدانی » نام داشت اما مطالعات و پژوهشهایش به وی اجازه نداد که در بر نصرانیت تعصب بورزد و باقی بماند ؛ او نیز مسلمان شد و نام خود را هم تغییر داد و کتاب " محمد در تورات و انجیل " را نوشت.

تا اینجا نوشتجات جناب علی تهرانی بود و ادامه را از کتاب «زندگانی حضرت محمد(ص)» تألیف سیدهاشم رسولی محلاتی نقل میکنم:

ذ: در کتب تاریخ مسلمین نیز بشارتهایی دیده میشوند. از جمله ابن هشام میگوید: ربیعة بن نصر که یکی از پادشاهان یمن بود، خواب وحشتناکی دید و کاهنی که توانسته بود خواب او را بدون اینکه ربیعة خوابش را نقل کند بازگو کند، خوابش را اینطور تعبیر کردند که بزودی حبشیان به سرزمینت را خواهند گرفت ولی پس از هفتاد و چند سال حکومتشان به دست فردی به نام "ارم بن ذی یزن" منقطع خواهد شد و حکومت او نیز به دست پیامبری پاکیزه که از جانب خدا بدو وحی میشود منقرض میشود. (اینکه علت این جنگ بین اسلام و پادشاهی یمن چه بود را کاری نداریم فقط این مسئله را ببینید که اگر این داستان درست باشد خوابگزاران نیز بعثت محمد(ص) در تعبیر این خواب نقل کرده اند.)

باز ابن هشام میگوید: تبع شاه یمن بنا به عللی تصمیم به ویران کردن یثرب گرفت و مدتی را با مردم یثرب جنگید و یثربیها مقاومت کردند. در این حال دو تن از دانشمندان و احبار یهود از بنی قریظه روزی به نزد تبع رفته بدو گفتند: فکر ویرانی این شهر را از سر دور کن و از این تصمیم انصراف حاصل نما وقتی تبع علت را میپرسد. میگویند:«برای اینکه این شهر هجرتگاه پیامبریست که از حرم قریش بیرون آید و این شهر هجرتگاه و خانۀ او خواهد بود.» حرف آن دو نفر بر تبع اثر کرد و از ویران کردن یثرب منصرف شد.

داستان دیگر داستان زید بن عمرو بن نفیل است که سالها پیش از بعثت پیامبر در حجاز میزیست و به جستجوی دین حنیف ابراهیم بود و از آئین یهود و دیگر آئینهای آنزمان پیروی نمیکرد و با بت پرستان مبارزه میکرد.عامر بن ربیعة گوید: وقتی (زید) مرا دید به من گفت: ای عامر من از رفتار قوم خود بیزارم و پیرو دین ابراهیم و معبود او و اسماعیل هستم و آنها رو به این خانه(کعبه) نماز میگزاردند و من چشم براه ظهور پیامبری هستم از فرزندان اسماعیل.

داستان دیگر ماجرای قسّ بن ساعده از بزرگان مسیحیت و از بلغاء عرب است که در بلاغت وی مثل میزنند و بیشتر عمر را به صورت رهبانیت دور از مردم در بیابانها به سر میبرد. این مرد نیز انتظار ظهور پیامبر را میکشید ولی همچون زید پیامبر را درک نکرد.

ر: این مطلب را نیز از یکی از سخنرانیهای حجت الاسلام مهدی دانشمند نقل میکنم:

هفتاد سال قبل از ولادت پیامبر کودکی به دنیا آمد که در بین مسیحیان و ارامنه نامش لحمی حطوفا میباشد. این کودک سه سال بیشتر عمر نکرد. این کودک از کودکانیست که وقتی به دنیا آمد به قدرت حق به سخن در آمد و سخنانی گفت و بشارتهایی را بازگو نمود که پدرش که از علمای مسیحیت بود و مادرش که از ربانیان کلیسا بود پیشگویی های او را نوشتند که حاصل آن کتابیست به نام «وحی کودک» که مسیحی آنرا کتابی در حد انجیل میدانند ولی ما معتقدیم این کودک و سخنانش بشارت به نبوت محمد(ص) است. این کودک نیز بشارتها و نشانه هایی در مورد پیامبر ذکر کرده است از جمله اینکه به زندگی فقیرانه و رفتار و چهرۀ پیامبر و حتی مسائل زمان نبوت را بیان میکند. اصل این کتاب در موزه ای در انگلیس است.

 

پاسخ به «رد برهان فطرت» در سایتهای الحادی(بخش اول)

سلام خدمت دوستان عزیز.حتما" اثبات خدا از راه فطرت را مطالعه نموده اید.اینک میخواهیم به ردیۀ سایت افشا در مورد این برهان پاسخ بپردازیم.به دوستان توصیه میکنم ابتدا متن برهان را به خوبی مطالعه کنند بعد این مطلب را بخوانند.حال برویم سراغ پاسخ. مطالب مشکی نوشته های خود سایت افشاست و نوشته های رنگی پاسخهای منست:

رد برهان فطرت

برخي چنين مي گويند كه باور به خدا در ميان تمام ملل و در تمام زمانها به نوعي وجود داشته، پس نمي تواند دروغي بي اساس باشد.

در اين برهان از دو مقدمه استفاده شده است. يكي اينكه باور به خدا همواره وجود داشته، و ديگر اينكه هميشگي بودن يك باور به معني درستي آن است.

اگر میخواهید حقیقتی را برای کسی رد کنید میتوانید مثل این نویسندۀ به اصطلاح محترم افشا حقیقت را بد بیان کنید!!! آیا ما در برهان فطرت به اینکه تمام ملل به خدایی اعتقاد داشتند استناد کردیم؟ هر چند این یک حقیقت است و در پایین از آن استفاده میکنیم.ولی همانطور که مستحضر هستید برهان فطرت بیان میدارد که حس پرستش میلیست فطری. حال نویسنده سعی دارد با بیان غلط خود برهان فطرت را رد کند:

در مورد مقدمه ي اول مي توان با قطعيت گفت كه اشتباهي بزرگ است. ايده ي خدا به شكلي كه در اديان متعارف وجود دارد، جز بسيار كوچكي را تشكيل مي دهد، كه هم از نظر جغرافيايي پراكندگي كامل ندارد، و هم از نظر زماني به گذشته هاي دور نمي رسد. ساير چيزهايي كه با عنوان مشابه، يعني "خدا" ناميده مي شوند، عملا تنها در اسم با آن اشتراك دارند. قبيله أي كه گاو مي پرستد چقدر با اسلام یا مسیحیت تشابه دارد؟

۱)گویا آقای شبهه افکن خیلی به ردیۀ خودش مطمئن است که مقدمۀ غلطی که خودش مطرح کرده است را اشتباهی بزرگ میخواند ولی در پایین نشان میدهیم که اشتباه خواندن این برهان، خود بزرگترین اشتباه است!

۲)به نویسندگان محترم(!) افشا توصیه میکنم که بجای اینکه مثل گربه،بدنبال دم خود بدوند، ردیه ای درست بیاورند!شاید توانستند ما را هم مثل خود گمراه کنند!نویسنده دارد با پرحرفی اصل ماجرا را وارونه جلوه میدهد.ما با برهان فطرت «وجود خدا» را ثابت میکنیم نه زمان و مکان خدا را! در واقع نویسنده دارد شبهاتی دیگر، که ربطی هم به رهان فطرت ندارند را مطرح میکند.بعدها در بحث برهان علیت توضیح خواهیم داد که «زمان» و «مکان» خود مخلوق خدا هستند و خدا را نمیشود در جغرافیا و زمان که مخلوق خودش هستند محدود کرد.

پس این حرف نویسنده که میگوید:« ايده ي خدا به شكلي كه در اديان متعارف وجود دارد، جز بسيار كوچكي را تشكيل مي دهد، كه هم از نظر جغرافيايي پراكندگي كامل ندارد، و هم از نظر زماني به گذشته هاي دور نمي رسد.» فقط یک شبهه افکنی بیحاصل است!چرا این شبهه را در جای خودش مطرح نمیکند؟ زیرا کسی که برهان علیت را بشناسد گول این شبهۀ کودکانه را نمیخورد.

۳)اینکه ادیان خرافی و من در آوردی چه نگاهی به خدا دارند اصلا" دلیل نمیشود که ما در وجود ذات اقدس خدا شک کنیم.آیا اینکه بشر هزاران سال فکر میکرد عناصر اولیۀ جهان آب و خاک و آتش هستند و الان معلوم شده که این نظر کاملا" خطاست دلیل میشود که ما علم شیمی را بیمصرف و غلط بخوانیم؟!! چگونه است که نویسندۀ بیخدا،از اینکه گروهی وجود خدا را درست درک نکرده اند میخواهد نتیجه بگیرد که خدا وجود ندارد؟ نویسنده بهتر است نگاهی به دین اسلام که دین تحریف نشدۀ آدم تا خاتم و دین خداست بیندازد تا بفهمد خدای جهان نه به لحاظ جغرافیایی محدود است نه به لحاظ زمانی.

اگر کسی از شما پرسید خدا کجاست و از چه زمانی بوده؟ بگویید:«مگر مکانی هست که در آن نباشد؟ و مگر زمانی بوده است که خدا وجود نداشته که ما بگوییم خدا در فلان مکان است و از فلان زمان وجود داشته است؟ و اگر چنین ادعایی داری،ثابت کن» و اگر احساس میکنید این جواب ضعیف است پاسخ قدرتمندتر اینستکه بگویید:«اصلا" زمان و مکان را چه کسی به وجود آورده است؟» از اینجا به بعد مربوط میشود به برهان علیت که بعدا" در مورد آن حرف میزنیم.(فقط به دوستانی که فکر میکنند که شرایط مکان و زمان یک شرایط کلی و همیشه موجود است،میگویم که رؤیاهای صادقه تمام قواعد شناخته شدۀ حرکت و زمان را زیر پا میگذارند و همچنان جزء متافیزیک محسوب میشوند.چگونه ممکن است شما از داخل تختخوابتان اتفاقی را که بعدا" در جایی دیگر رخ میدهد را ببینید؟)

۴)نویسندۀ افشا میگوید:«قبيله أي كه گاو مي پرستد چقدر با اسلام یا مسیحیت تشابه دارد؟» چه مضحک! آیا از این حرف میخواهد نتیجه بگیرد که وجود الله یکی توهمات بشر است؟ این مثل اینست که من بگویم:«کیمیاگرانی که میخواستند از مس طلا بسازند و اکسیر جوانی را تولید کنند، چقدر به شیمیدانها شباهت دارند؟» و بعد از این گزاره نتیجه بگیرم که علم شیمی حاصل بیفکریهای بشر است!و بعد از آنجا که علم شیمی مواد را بررسی میکند در وجود مواد شک کنم و از آنجا که قادر به دیدن ذرات زیراتمی نیستم، بگویم که این ذرات وجود ندارند! نویسنده هم به چنین شکلی میخواهد ثابت کند که خدا وجود ندارد.اگر شما با حرفهای من قبول میکنید که الکترون و نوترون و پروتون وجود ندارند؛ از حرف این آقا هم نتیجه بگیرید که خدا وجود ندارد!!!

۵)نویسنده قصد دارد بگوید از آنجایی که گروهی در پرستش خدا به خطا رفته اند و به پرستش بت،روح،جن و یا گاو روی آورده اند نشان میدهد خدایی که حس فطری در انسانهای مختلف ایجاد میکند با هم فرق دارد و لذا برهان فطرت خطاست! که البته غلط بودن این طرز فکر را در بالا ثابت کردم.چیز دیگری که لازم است بگویم اینستکه ما در برهانهای اثبات وجود خدا فقط ثابت میکنیم که خدایی وجود دارد.اثبات اینکه موهوماتی مثل روح و جن و بت نمیتوانند خدا باشند به برهانهای اثبات وجود خدا ارتباطی ندارد و در ضمن براحتی هم قابل اثبات است.ما در برهان فطرت فقط ثابت میکنیم که بشر بصورت فطری خدا را درون خود احساس میکند و اگر گروهی چیز دیگری را بپرستند مسلما" به خطا رفته اند. به هر حال خداجویی یک میل فطریست ولی شناخت اینکه خدا چگونه است کار عقل است؛لذا اینکه گروهی به جای خدا گاو میپرستند به هیچ وجه باعث شک ما در برهان فطرت نمیشود.

۶)واقعا" از خوش اقبالی اسلام است که ما دشمنانی چنین نادان داریم!! نویسنده با مطرح کردن این بحث که قبایل بدوی و غیرمتمدن نیز به پرستش چیزهایی میپرداختند میخواهد باور به خدا را جاهلانه جلوه دهد که پاسخ به این مغلطه را در بند(۴) دادم.اما خود نویسنده به چیزی اشاره کرده است که دلیلی محکم بر فطری بودن خداپرستیست:

این نکته خیلی مهم است که تمام اقوام اگر توحید هم نداشتند به "پرستش" چیزی میپرداختند.این چیز معمولا" چیزی بود که در آن "قدرتی" میدیدند:خورشید، ستارگان، ماه، آتش، عناصر طبیعت، حیوانات،ارواح و جنها.شاید بگویید این پرستش را از اقوام همسایه یاد میگرفتند و از این به آن میرسید ولی این حرف کاملا" مردود است: وقتی بشر متمدن برای اولین بار به قاره های ناشناخته یعنی آمریکا و اقیانوسیه پا گذاشت با اقوامی روبرو شد که علیرغم نداشتن هیچ ارتباطی با سایر مردم و یکدیگر،این چیزهای "قدرتمند" را پرستش میکردند.حالا سؤال پیش میاید که اگر پرستش چیزی به اسم خدا بدعتی از سوی خود انسانها بود چرا این بدعت به ذهن تمام اقوام خطور کرد؟ آنهم در حالیکه بعضی اصلا" از وجود بعضی دیگر خبر نداشتند که بخواهند از یکدیگر تقلید کنند؛ این خود دلیلی محکم بر وجود میلی فطری در هر انسانی برای یافتن یک معبود است و هر انسانی که امیال فطری خود را سرکوب نکرده باشد، آنرا درک میکند.پس بار دیگر وجود خدا را از راه فطرت اثبات کردیم.

۷)نویسنده قصد داشت ثابت کند که مقدمۀ اولی که خودش مطرح کرده بود یعنی اینکه «اعتقاد به خدا همیشه وجود داشته» را رد کند و ابراز داشت که این مقدمه اشتباهی بزرگ است و گفت میتواند با قطعیت ردش کند! ولی همانطور که دیدید ایشان هیچ دلیلی مبنی بر اینکه این اعتقاد همیشه وجود نداشته نیاورد! خب از قدیم گفته شده است:«دروغگو فراموشکار میشود!»

 

پاسخ به «رد برهان فطرت» در سایتهای الحادی (بخش دوم)

سلام به تمام دوستان.آنچه در زیر می آید ادامۀ پست پیشین است.خواهشمندم پیش از خواندن مطلب بحث برهان فطرت را مطالعه بنمایید.و اما ادامۀ مطلب(مطالب مشکی از افشا و مطالب رنگی پاسخهای من هستند):

 

   از این برهان با عنوان برهان فطرت نیز یاد می شود، و اینگونه بیان می کنند که باور به خدا فطریست (یعنی همیشه و همه جا وجود داشته و خواهد داشت) و لزا خدا وجود دارد. به نویسندۀ افشا توصیه میکنم از روی کلمۀ «لذا» ده مرتبه بنویسد تا دیگر آنرا مانند اینجا «لزا» ننویسد! از سوی دیگر نویسندۀ امین(!)، بار دیگر برهان فطرت را اشتباه تعریف میکند.آیا عمدی در کار است؟ یا اینکه اصلا" نمیداند برهان فطرت چه میگوید؟ آنچه فطری بودن باورها می نامیمش، معمولا چیزی نیست جز بازتابی از هنجارهای اجتماعی. نمونه ای از آن می تواند شیوه ی لباس پوشیدن باشد. ما عادت داریم بیشتر بدن خود را بپوشانیم، و در صورتی که جز این باشد معذب خواهیم بود. آیا این مسئله به معنی فطری بودن "حیا"ست ؟ خیر، به این خاطر است که محیط اینگونه ما را عادت داده است، همانطور که بسیاری از قبایل بدوی عادت به لباس پوشیدن ندارند و از این خصلت فطری بی بهره هستند. حال فرض کنید جوامعی باشند که تبلیغاتی بسیار بسیار زیاد برای خدا می کنند (مثل ایران و اکثر کشورهای دیگر) و باور خدا نیز فطری نباشد. به نظر شما فردی که از لحظه ی تولد با این مسئله درگیر است می تواند آن را از ناخودآگاه خود خارج کند ؟ به نظر من نمی تواند، و این همان است که فطری بودن باور می خوانندش. مانند زبان مادری. زبان مادری نیز فطری نیست، ولی به خاطر ارتباط بسیار نزدیکی که با آن داشته ایم (به خصوص در زمان کودکی) هیچگاه از ناخودآگاه ما خارج نمی شود و تا پایان عمر نیز ما را همراهی می کند.

 ۱)مغلطه ها و سفسطه های نویسنده ادامه دارد! جالب اینکه مسئول این سایت شیطانی،بخشی ایجاد کرده به نام سفسطه ها و حقایق اسلام را سفسطه میخواند ولی میبینید که نویسندۀ افشا خود از هیچ سفسطه ای خودداری نمیکند.

۲)نویسنده امیال فطری را بازتاب هنجارهای اجتماعی میخواند! سؤال اینستکه این آقا از چه طریقی میخواهد ثابت کند که چنین است؟ چگونه میشود ثابت کرد به خاطر هنجارهای اجتماعی تمام اقوام قبایل حتی آنها که با هم هیچ ارتباطی نداشتند، معتقد به وجودی بودند که او را خدای خود میخواندند؟ آقای نویسنده یک ادعا میکند و میرود. مسلم است قادر به اثبات این حرف گزاف نیست.ما هم چون عقل داریم، این حرف را که حتی مدعی آن قادر به آوردن دلیل برایش نیست را قبول نمیکنیم.

۳)نویسنده سعی دارد حیا، نوع لباس پوشیدن و زبان مادری را چیزهایی مثل حس خداجویی جلوه دهد و بگوید اگر آن فطریست این هم فطریست! ولی این ادعا دروغ است. حیا، طرز لباس پوشیدن و زبان مادری همه آموختنی هستند.اگر کسی تربیت نشود بیحیا خواهد شد درست مثل نویسندگان بیحیای سایت افشا که در بخشهای مختلف سایتشان اینهمه اهانتهای گزاف میکنند.در ضمن اگر حیا فطری بود زن و شوهر هم از اینکه در برابر یکدیگر با کمترین لباس حاضر شوند، نیز حیا میکردند؛آیا چنین است؟ اگر به کسی در مورد طرز لباس پوشیدن آموزش ندهند خب معمولا" خیلی شلخته است و حتی اگر مورد اعتراض جمع قرار نگیرد ممکن است بدون لباس در مجامع حاضر شود .در مورد زبان مادری هم، اگر نوزاد دور از جمع یا در بین افرادی که هیچ حرفی نمیزنند بزرگ شود، نمیتواند به زبان خودش حرف بزند.پس بدیهیست که اینها همه آموختنی هستند. این در حالیستکه خداجویی میلی درونیست که حتی در کودکی هم آنرا حس میکنیم.کودکی را ببینید که با دیدن یک فیلم سینمایی ناگهان عاشق شخصیت قهرمان فیلم میشود و مدام از او تقلید میکند.خب این تقلید به خاطر اینستکه او وجودی برتر از دیگران یافته است که یا به واسطۀ رفتار نیکو یا قدرت زیاد از دیگران برترست.(کودکانی که به شخصیتهای منفی دل میبندند،اگر روان سالمی داشته باشند، تحت تأثیر قدرت آن شخصیت قرار میگیرند.)پس میبینیم که کودک از درون خود به دنبال شخصیتی برتر میگردد و این در حالی است که کسی به او نگفته به دنبال یک شخصیت برتر بگرد، این جستجوی یک موجود قدرتمند و والا جلوۀ کوچکی از میل فطری خداجوییست.

۴)نویسندۀ سفسطه گر افشا در ادامه ادعا میکند که ما بدان سبب به فطری بودن خداجویی اعتقاد داریم که در کشورهایی مثل ایران تبلیغاتی بسیار بسیار زیاد برای خدا میکنند! این در حالیستکه باید پرسید: اقوام بدوی اقیانوسیه،آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی که نه ارتباطی با هم و نه ارتباطی با اروپا،آسیا و آفریقا داشتند چگونه خود به فکر پرستش چیزهایی افتادند؟ اینجا باز هم ذکر میکنم که ما در برهانهای اثبات خدا فقط ثابت میکنیم خدایی وجود دارد و اثبات صفات خدا مربوط به این براهین نیست لذا اگر کسی بگوید:«این اقوام بدوی که خدای یگانه را نمیپرستیدند» پاسخ اینستکه:«همین که همگی به دنبال چیزی به نام خدا میگشتند و این در حالی بوده که با هم ارتباط نداشته اند تا از هم یاد بگیرند نشان میدهد که آنها از درون خود به موجودی برتر که ویرا تقدیس کنند احساس نیاز میکردند وگرنه چرا هیچیک از این اقوام به موجودی ماورائی بی اعتقاد نبودند؟»

 

ترفندهای شبهه افکنها(۴)

جعل اسناد

در این روش شبهه افکن سعی میکند با ادعای وجود چیزی در یک سند تاریخی یا دینی ادعای دروغ خود را بر کرسی بنشاند.نمونۀ زیر را از کتاب «آئین اوستا» تألیف سیاوش اوستا ببینید:

«لوط» با دو دختر خود همخوابه شده بود و ملت او هجنسگرا بودند که حتی مایل به دست اندازی به میهمان زیبا و جوان او بودند(تورات تکوین-اصحاح ۱۹ و قرآن) – آئین اوستا صفحۀ ۷

شبهه افکن قصد تحقیر شخصیت لوط(ع) را با استناد به کتب دینی دارد و در این راه به دو کتاب تورات و قرآن استناد میکند! هر چند در تورات این ادعای آمده است ولی در هیچ کجای قرآن چنین ادعای گزافی نیامده است و نویسنده برای تحقیر مقام یک پیامبر اینگونه جعل سند میکند.(البته در متن کتاب نویسندۀ مکار بعد از آوردن متن بالا خیلی سریع بحث را روی مهمانان آن شب لوط(ع) میچرخاند و رفتن فرشتگان به جلد انسان را غیرضروری(!) میخواند ... و خلاصه بحث را سریع جمع میکند تا خواننده متوجه این جعل سند نشود.)

در واقع شبهه افکنها با عباراتی مثل «تحقیقات اخیر نشان میدهد»، «بعد از سالها تحقیق به این نتیجه رسیدم که ...» و امثال اینها سعی در خوراندن حرف دروغ خود به مردم دارند تا آنها را از دین، زده کنند.

این «تحقیقات اخیر(!!)» گاهی نشانگر این میشود که ماجراهای صد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی افسانۀ بابلی ها بوده و گاهی نشان میدهد که کعبه، آتشکده بوده است!!!!!! نویسنده خیلی راحت از کتیبه ای سخن میگوید که مطمئن است شما تا آخر عمرتان هم آنرا نخواهید دید(زیرا وجود ندارد!) یا اگر (در صورتی که واقعا" وجود داشته باشد) آنرا ببینید از کجا میتوانید تشخیص دهید که جعلیست؟ برای آشنایی با صدها کتیبۀ جعلی میتوانید به کتابهای «دوازده قرن سکوت» مراجعه کنید تا بدانید هر چیزی که روی یک کتیبه بود الزاما" مربوط به عصر باستان نیست.(برای ساختن یک کتیبۀ جعلی به این اقلام نیاز دارید: چکش، میخ، یک سنگ تخت و نسبتا" کهنه(!) و نیز آشنایی با زبان و خط مردم باستان!)

یادمان باشد وقتی شبهه افکن برای ادعای دروغش سندی را ذکر کرد حتما" دقت کنیم که آیا واقعا" ادعایی که میکند در سند آمده است؟ و همچنین آیا سندی که آورده است، «معتبر» میباشد؟

ارزش ایمان به همین تشخیص حق از باطل است.اگر قرار باشد ما به این ترفندها برخورد نکنیم و ایمانمان به بوتۀ آزمایش نیفتد؛ دیندار بودنمان به هیچ دردی نخواهد خورد.

 

ترفندهای شبهه افکنها(۵)

بهانه کردن عملکرد گروهی از مسلمانان و حکومتهای مسلمین

 

یکی از مهمترین تکنیکهایی که توسط شبهه افکنها بکار برده میشود اینستکه وضع امروز مسلمین را به رخ بکشند و بگویند اسلام باعث بدبختی انسانهاست! پاسخ این سخن پوچ را همراه با یک شبهه میدهم:

سردستۀ باند زندیق، آرش بیخدا، در یکی از تالارهای گفتگوی سایتش در بحثی پیرامون «نجاست سگ و خوک» در بخشی از بحثش این شبهه را بار دیگر مطرح کرده است:

شبهه: غربیها هم که از نظر لاابالیگری در جهان مشهورن من فقط موندم چرا اینقدر اختراع میکنند و پیشرفت میکنند و مسلمانها که لاابالیگری نمیکنند در جهان شده اند یک مشت آدم مصرف کننده بی عرضه بی خاصیت تروریست!

پاسخ

۱. شبهه افکن، فراموش کرده است که آنچه باعث پیشرفت غرب و اختراعات فراوانشان شده است، افراد لاابالی و اراذل و اوباش آمریکا نیستند؛ بلکه فرزانگان و دانشمندان غرب است. بد نیست بدانیم که دانشمندان هیچیک افرادی «لاابالی» نیستند!

۲. افرادی که ترور میکنند یا بی خاصیت هستند، در همه جای دنیا وجود دارند اتفاقا تعدادشان در بین گانگسترهای آمریکایی خیلی بیشتر است!

در ضمن به همفکران این آقا عرض میکنم که آن افرادی که به اسم اسلام دست به ترور میزنند، خود ناقض اسلامند، چرا که اسلام مخالف ترور و قتل انسانهاست:

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مؤمن با ترور کسی را نمیکشد. (طبری، جلد7، 248)

آرش خان! به خاطر همین بود که مسلم بن عقیل حاضر نشد از پشت سر به ابن زیاد حمله کند؛ اما امثال تو شب و روز از پشت سر بر پیکر اسلام خنجر میزنید.

این آیه از قرآن را ببینید:

مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً مائده ۳۲

هر کس، کسی را که قتل نفس نکرده یا بر زمین فساد نکرده است، بکشد، گویی تمام مردم را کشته است.

حالا آرش خان! بگو اربابانت روزی چند نفر را در سراسر دنیا بدون هیچ گناهی به عالم دیگر میفرستند؟

در نهایت این را نیز اضافه میکنم که تروریستهای القاعدة، در طول حکومت سیاهشان بر افغانستان بارها و بارها احکام اسلام را زیر پا نهادند و اکنون هم از منفورترین گروهها نزد مسلمین هستند.

۳.اگر شرایط امروز مسلمین اینچنین است از نتایج فریبکاریهای اربابان همین آرش است!

اسلام اگر بد بود از روز اول باعث پسرفت انسانها میشد حال آنکه تا سال هزارم بعد از هجرت حکومتهایی که اسم اسلام را یدک میکشیدند، امپراتوری عظیمی را تشکیل میدادند که از غرب تا وین و مراکش و الجزایر، از شرق تا شرقی ترین نقاط هند از شمال غرب تا گرجستان و لهستان و از شمال شرقی تا دریاچۀ آرال و از جنوب تا یمن و مصر پیشرفته بود.

آرش خان! در تاریخ نخواندی که مسلمانان در ابتدای قرن دوم تا جنوب فرانسه نیز پیش رفتند؟ نخواندی قسطنطنیه را که ایران فقط یکبار توانست محاصره اش کند را بارها به محاصره انداختند؟

چگونه است که اسلام برای اقوام ناتوان عرب و ترک باعث پیشرفتهای شگفت شد؟ فراموش کردی که بعد از آمدن اسلام به ایران بود که کودکان بی بضاعت هم حق تحصیل یافتند؟ فراموش کردی که این اسلام بود که سنت زشت ازدواج با محارم را در ایران منسوخ کرد؟ در تاریخ نخواندی که اسلام بود که نظام طبقاتی را از ایران برداشت؟

ندیدی آن همه آثار زیبای سرامیکی و بناهای زیبای اسلامی را در کشورهای مختلف؟ نمیدانی که وقتی که کشیشهای اروپایی شپش را مرواریدهای خدا بر زمین میخواندند، پیامبر اسلام فرمود: النظافت من الایمان .

اینرا هم اضافه کنم که یکی از عوامل مهم پیشرفت غرب این بود که در جنگهای صلیبی با فرهنگ و دانش مسلمین آشنا شدند و همین امر باعث بیداری آنان شد.

آری اگر امروز جهان اسلام نسبت به غرب فقیرتر شده است، نتیجۀ استعمار است؛ نتیجۀ بیفکری سران کشورهای اسلامیست و اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد. روزی هم خواهد رسید که باز مسلمانها کمر راست کنند و بساط استعمار نو را برچیندند. پس از اربابانت بخواه تا بیشتر به تو پول بدهند که بیشتر به تبلیغات پوچت ادامه دهی.

۴.صحیح است که وضع امروز مسلمین از غرب بدتر است، ولی همین امروز هم بسیاری از دانشمندان، محققان و فیلسوفان جهان مسلمان هستند. از شانس بدت اسلام در غرب هم در حال نفوذ است و تبلیغات عبث امثال تو هیچ اثری ندارد!

پس ای دشمن خدا در همین حال بمان تا زمانی که آگاهت کنند!( حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ مدثر:۴۷)

 

ترين هاي مذهبي

1 بزرگترين معجزه پيامبر اسلام(ص) چه بود؟ قرآن كريم
2 عالي ترين منبع تعاليم اسلامي چيست؟ قرآن كريم
3 منفورترين امر حلال نزد خداوند چيست؟ طلاق
4 صبورترين پيامبر چه نام داشت؟ ايوب
5 خوش صداترين پيامبر چه نام داشت؟ داوود
6 طولاني ترين خطبه نهج البلاغه كدام است؟ خطبه 192 (قاصعه)
7 كوتاهترين خطبه نهج البلاغه كدام است؟ خطبه نهم
8 طولاني ترين نامه نهج البلاغه كدام است؟ نامه 53 (نامه به مالك اشتر)
9 كوتاهترين نامه نهج البلاغه كدام است؟ نامه 79
10 طولاني ترين دعاي صحيفه سجاديه كدام است؟ دعاي 47
11 كوتاهترين دعاي صحيفه سجاديه كدام است؟ دعاي 18
12 بزرگترين كتاب حديثي شيعه چه نام دارد؟ بحار الانوار
13 كوچكترين شهيد كربلا كيست؟ حضرت علي اصغر(ع)
14 بزرگترين شهيد كربلا كيست؟ حبيب بن مظاهر
15 بزرگترين سوره قرآن چه نام دارد و داراي چند حرف است؟ بقره با 25500 حرف
16 تكوچكرين سوره قرآن چه نام دارد و داراي چند حرف است؟ كوثر با 42 حرف
17 بزرگترين استاد فن و خطابه كيست؟ امام سجاد (ع)
18 خوش صداترين مردم در خواندن قرآن چه كسي است؟ امام سجاد (ع)
19 عظيم ترين قافله حج كدام حج بود؟ حجه الوداع
20 كاملترين كتاب بعد از قرآن كريم چه نام دارد؟ نهج البلاغه
21 مهمترين امانت هاي پيامبر اكرم كدامند؟ قران و عترت
22 نزديكترين حالت نمازگزار به خداوند كدام حالت است؟ سجده
23 مهم ترين اسوه در مكتب وحي چه كساني هستند؟ پيامبران و امامان
24 پاكترين بقعه روي زمين از ديدگاه رسول خدا (ص) كجاست؟ كربلا
25 بهترين صف در نماز جماعت كدام است؟ صف اول
26 بهترين صف در تشييع جنازه كدام است؟ صف آخر
27 بهترين اسم از اسماء الله نزد خداوند چيست؟ رب
28 مسن ترين امام شهيد چه نام دارد؟ امام صادق (ع)
29 بزرگترين شاگرد مكتب جعفري كيست؟ هشام بن حكم
30 برترين زنان اهل بهشت كدامند؟ حضرت زهرا (س) حضرت خديجه، حضرت مريم، حضرت آسيه همسر فرعون
31 افضل ترين چيزها بعد از خداوند چيست؟ قرآن كريم

خطر یهود

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» مائده ۸۲

از آغاز کارم، خیلی از دوستان از من خواسته اند که به بیان خطر یهودیت، بهائیت و نیز وهابیت بپردازم و در مورد آنها افشاگری نمایم. البته باید خاطرنشان کنم در برابر یهودیت، بهائیت و وهابیت اساسا" چیز خطرناکی نیستند. از دیدگاه این حقیر این دو مکتب اساسا" ناشی از خطاهای بشری بوده و با خطر دهشتناک یهودیت اساسا" قابل مقایسه نیستند.

با کمال تأسف مردم ما، اصلا توجهی به خطر یهود، ندارند و این مسئله خیلی ناگوار است و مانند خواب بودن در زمان تهاجم دشمن است. آیا یهود به ما حمله کرده است؟ در این مقاله پاسخی به این سؤال خواهید یافت.

علت کم توجهی مردم به خطر ناشی از یهود چیست؟

۱.گروهی تحت تأثیر سیستم تبلیغاتی مخوف یهودیها قرار دارند که پایینتر از آن نیز سخن میگوییم.

۲.گروهی به خاطر لجبازی با نظام جمهوری اسلامی، با هر چیزی هم که نظام از آن سخن بگوید دشمنی میکنند لذا بخاطر اینکه حکومت از دسیسۀ یهود سخن میراند آنها مثل دیو وارونه کار برعکس سعی در دفاع از حقوق از دست رفتۀ یهودیها دارند!!

۳.گروهی نیز به علت تمایلات نژادپرستانه و ضدعربی، با هر چه که با عرب بجنگد موافقند و رژیم صهیونیستی نیز از این دسته است!!

البته این مقاله، چندان خطاب به این افراد نیست، بلکه من سعی دارم حقایق را برای مسلمانان بنگارم و در این راه از خدا، یاری میطلبم.

آیا یهودیت و یهودیان همه خطرناکند؟

البته پاسخ به این سؤال منفیست. ما مثل مسیحیان قرون وسطایی نمیندیشیم که بخواهیم یهودیان را دشمن محض بدانیم.

اما خاصیتهای عجیبی در بین یهودیان وجود دارد. یهودیها خاصیتهای اخلاقی خاصی دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند:

۱. مظلوم نمایی: یهودیها در این زمینه بسیار استاد هستند این مظلوم نمایی هم در خود آنها احساس مسئولیت بیشتری ایجاد میکند و هم نظر ترحم آمیز افکار عمومی را به سویشان جلب میکند تا جایی که امروزه همه معتقدند: یهودیها باید جایی داشته باشدند تا بتوانند در آن زندگی کنند!

همین مظلوم نمایی هاست که چشم جهانیان را به کشتارهای فلسطین بسته است بخصوص که در وسایل ارتباط جمعی و شرکتهای سینمایی نفوذی عمیق دارند.

۲.حس قومیت گرایی: این قومیت گرایی تا به جایی پیش رفته است که یهودیت را به مکاتب نژادپرستانه شبیه کرده است. یهودیها فکر میکنند به واسطۀ یهودی بودن و این که از نسل یعقوب(ع) هستند از یک برتری اساسی نسبت به سایر اقوام برخوردارند و باید بر بقیه سروری کنند! هزاران سال آوارگی هم خودشان ادعایش را دارند، نتوانسته است آنها را از این نظر برگرداند!

این حس قومیت گرایی یکی از نقاط قوت رژیم صهیونیستی است. ویکتور استروفسکی،مأمور سابق موساد، در کتاب «راه نیرنگ» میگوید که روش اجرای عملیاتهای موساد در کشورهای عربی (که سفارتی در اختیار حکومتشان قرار نمیدهند تا در آن دفتری برای موساد داشته باشند) اینطور است که از یهودیان مقیم این کشورها استفاده میکنند. برخی از این یهودیان به صورت داوطلبانه منزل یا مغازۀ خود را برای پوشش برخی عملیاتها در اختیار موساد قرار میدهند.(استروفسکی از ابتدای دهۀ نود بخاطر این کتاب در زندان صهیونیستها به سر میبرد)

۳.تمایل فراوان به تحریف حقایق: این مسئله،اصل بحث ما است. فعلا فقط اینرا بگویم که به قول شهید مطهری،در بحث انحرافات در واقعه تاریخی عاشورا، یهود قهرمان تحریف است در قرآن:

فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ بقره ۷۵

مقابلۀ یهودیت با اسلام

با وجود اینکه به گواهی تاریخ(سیرۀ ابن هشام) تا پیش از بعثت پیامبر(ص)، یهودیان، کفار یثرب را تهدید میکردند که به مدد پیامبری که از مکه برمیخیزد، شما را شکست میدهیم؛ به محض شنیدن خبر ظهور پیامبری که وعده اش را میدادند، به مقابله با او پرداخته، قریش را در پرسیدن سؤالات به ظاهر سخت از پیامبر یاری نمودند.

پس از اینکه پیامبر اعظم(ص) به مدینه هجرت فرمودند نیز یهودیان مدینه، علیرغم اینکه با پیامبر خدا پیمان بسته بودند بارها از پشت سر، بر اسلام و مسلمین خنجر زدند(تمسخر اسلام و پیامبر، توطئه های پیاپی، درگیریهای پیاپی با مسلمین، حمایت مالی از قریش و تحریک آنان به جنگ با مسلمین،توطئه در جنگ خندق، تلاش برای کشتن پیامبر و حتی یکبار مسموم کردن پیامبر و...) و لذا طبق مفاد پیمان از مدینه اخراج شدند.

اما این اخراج نتوانست خطر وحشتناک یهود را، از میان بردارد. یهودیان تازه مسلمان مانند زهری که همراه غذا به درون بدن راه میابد، به درون مسلمین راه یافتند و از همۀ آنها معروفتر،کعبالاحبار، است. این آقا که متأسفانه در زمان جناب عثمان،خلیفۀ سوم، به سخنگوی دینی در مرکز حکومت تبدیل شده بود، دهها افسانه و حدیث دروغین به اسلام افزود. همین است که ما در کتب تاریخ و حدیث مسلمین حرفهای گزاف و گاها" توهین آمیز در مورد پیامبر و بزرگان اسلام میبینیم.

دوران نوین مقابلۀ یهودیت با اسلام

یهودیها فقط با مسلمین مشکل نداشتند و هر جا که قدرتی میافتند همان کاری را با دیگران میکردند که با مسلمین کرده بودند. اما از شانس بدشان، در اروپا مسیحیت قدرت زیادی داشت ودوران تفتیش عقاید یکی از سیاهترین دورانها را برای آنها رقم زد. مسیحیان متعصب به نسل کشی از آنان پرداختند و در کنار آن به کشتار بقایای مسلمین در اسپانیا نیز ادامه دادند. دولت عثمانی کشتیهایی را برای نجات جان مسلمین به اسپانیا فرستاد که یهودیان نیز همراه با مسلمانها سوار کشتیها شدند و به عثمانی پناهنده گردیدند. چه بسا اگر عثمانی نبود، اروپا از وجود یهود پاکسازی میشد.

در یکی دو قرن اخیر بار دیگر یهودیان، به فکر بازسازی شرایط خویش افتادند و از همان حس مظلوم نمایی نیز برای جلب عواطف همکیشان و مردم سکولار مدد جستند که در اواخر تلاشهایشان روی کار آمدن فردی چون هیتلر نیز به آنها یاری رساند! افسانۀ هولوکاست بدون هیتلر، غیرقابل آفرینش بود! با آنهمه مظلوم نمایی تلاشهای فراوان یهود برای تأسیس کشوری در «سرزمین موعود» توانست موافقت جهانیان را نیز برانگیزد. لذا سازمان ملل(!) رأی به ایجاد کشوری به نام اسرائیل داد!

با ایجاد این کشور جدید، یهودیان که اصلیترین دشمن خود را مسلمینی میدیدند که میخواهند خاکشان را از آنها پس بگیرند با تمام قدرت به مقابله با اسلام پرداختند. یهودیان که اساسا علاقه خاصی به قرار گرفتن بر رأس هرمهای جنگهای تبلیغاتی دارند، توانستند اینکار را به خوبی انجام دهند.

کرسی های شرق شناسی دانشگاههای جهان، بسیاری از شبکه های معتبر خبری و بسیاری از شرکتهای بزرگ فیلمسازی دنیا، در دست یهودیان است.

یهودیان مستشرق، در کتب به ظاهر علمی خود، بزرگترین دروغها و تهمتها و توهینها را در مورد اسلام به چاپ میرسانند و به خورد مردم دنیا میدهند. بسیاری از مطالبی که در کتب و سایتهای اسلامستیزان میبینید ترجمۀ آثار این مستشرقین تحریفگر است.علت اینکه نمیتوانید در اینترنت سایتهای لامذهب فقط بر ضد اسلام مینویسند این است که یهودیان بر ضد اسلام مینویسند و اینها هم که از آنها کپی میکنند فقط مطالب ضداسلامی میابند! متأسفانه برخی دانشجویان ناآگاه ما نیز با خواندن این مطالب سراسر تحریف به واسطه اینکه نویسندۀ آن یک مستشرق معروف است این تهمتها را جزء حقایق میپندارند! لازم به ذکر است که مستشرقین یهود، از افسانه سازیهای پیشینیان خود همچون کعبالاحبار و ابنالنديم، که در تاریخ اسلام همچون داستانهای واقعی ثبت شده است، نیز کمال استفاده را بردهاند.

از سوی دیگر در واحدهای خبررسانی،که معروفترینهایشان توسط یهودیان اداره میشوند، نیز سعی میکنند، اخبار مربوط به مسلمین را طوری منعکس کنند که آنها را در دید مردم دنیا گروهی وحشی، تروریست و ضدبشر جلوه دهند.

محصولات سینمایی یهودیان که همه ساله بر ضد مسلمین و در تلاش برای تحقیرشان ساخته میشود؛ سعی میکند آنچه را که، سرویسهای خبری ادعا میکنند و مستشرقین یهود مینویسند، بر روی پردۀ سینما به خورد مخاطب بدهند.

در همچو روزی وای بر کسانی که در خواب غفلت به سر میبرند.

آخر تا به کی باید در خواب باشیم؟

 

گاهي مسير جاده به بمبست ميرود                 گاهي تمام حادثه از دست ميرود

گاهي همان كسي كه دم از عقل ميزند            در راه هوشياري خود سرمست ميرود

      گاهي غريبه اي كه بسختي به دل نشست        وقتي كه قلب خون شده بشكست ميرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده       آخر خلاف آنچه كه گفته است ميرود

واي از غرور تازه به دوران رسيده اي       وقتي ميان طايفه اي پست ميرود

     هرچند مضحك است و پر از خنده هاي تلخ        بر ما هر آنچه كه لايقمان هست ميرود

گاهي كسي نشسته كه غوغا به پا كند       وقتي غبار معركه بنشست ميرود

    اينجا يكي براي خودش حكم ميكند       وانديگري هميشه به پيوست ميرود

اين لحظه ها كه به قيمت قلب كمان ماست        تيري است بي نشانه كه از شست ميرود

        بيراهه ها به مقصد خود ساده ميرسند        ولي مسير جاده به بمبست ميرود 

تحقیقی پیرامون واژۀ «سماء» در قرآن و پاسخ به شبهۀ سایت زندیق

یادتان هست که پیش از این گفتم که جوانان ما باید عربی بیاموزند و نیز گفتم که استفاده از عدم آگاهی از عربی در جوانان یکی از ترفندهای مهم شبهه افکنان است.

اکنون میخواهیم به معنای یکی از واژه هایی که بارها در قرآن به کار رفته است میپردازیم و سپس شبهۀ کودکانۀ سایت افشا که با سوءاستفاده از عدم آگاهی مخاطبینش مطرح شده است میپردازیم.

سماء: این کلمه حدود صد وبیست بار و جمع آن سماوات، حدود صد و نود بار در قران آمده است .

راغب گوید: سماء به هرچیز گویند که بالا باشد.

طبرسی گوید: سماء معروف است و هر آنچه بالای تو باشد و یا بعضا برتو سایه افکنده باشد و سما بیت و سقف آنست به ابر و باران نیز سماء گویند .

جوهری نیز چنین گفته است.

پس در لغت عرب به هرچه بالا باشد سماء گویند گاه در معنای اصلی آن بکار میرود و گاه معانی فرعی بعضی از چیزها.

ناگفته نماند به کرات آسمانی به بالای درخت به پشت حیوان و .... سماء میگویند و هر چیزی که بالای ما باشد .

مثلا در آیه ۱۱ سورۀ نوح « يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَاراً» در اینجا به معنای باران است «تا بر شما باران فراوان فرستد»و نیز در آیه هایی مثل آیه ۶ سوره انعام و آیه ۵۲ سوره هــود. در اینجا سماء بمعنای باران بکار رفته است.

سَبْعَ سَمَاوَاتٍ(هفت سماء):

در قرآن کریم مجموعأ هفت بار لفظ "سَبْعَ سَمَاوَاتٍ" و "السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ" بکار رفته است ، دقت در آنها نشان میدهد که همه در وسط هم هستند مثل لایه های پیاز و طبق آیات همه از یک طبقه گاز غلیظ آفریده شده اند و میتوان گفت مراد از همۀ آنها طبقات جو زمین است .

نــــکات آیات :

« أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ(یک نکته) نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً»نوح ۱۵ و ۱۶

«آیا ندیده اید که خدا چگونه هفت آسمان را طبقاتی خلق کرده است-۱۶- و در{۱نکته} آنها ماه را تابان قرار داده است وخورشید را چراغی فروزان ساخت!؟»

«الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً...» ملک ۳

«آن کس که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیافرید ،هیچ در نظم خلقت خدای رحمان تفاوت نخواهی یافت بارها(به دیده عقل در نظام آفرینش) بنگر آیا هیچ سستی و خلل توانی یافت؟»ملک ۳

« اوست خدایی که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد ، پس از آن ، به خلقت آسمان نظر گماشت وهفت آسمان را بر فراز یکدیگر برافراشت و او به هر چیزی دانا است» بقره ۲۹

و همچنین ۴۴ سوره اسراء و ۸۶ مومنون و ۱۲ طلاق و آیات ۱۲ سوره فصلت(با مقدمۀ آیۀ یازدهم این سوره) که به روشنی بیان میکند قبل از اینکه جو به طبقاتی معین در آید دودی و گاز غلیظی بوده است و بعدا به صورت طبقات معین تشکیل شده است .(قبلا از بحث هفت سماء میگوید اسمان دود یا گازی بود)

از آیات مذکور سوره فصلت فهمیده میشود که زمین در دو دوران خلق شده است و سپس آسمان که گاز فشرده و دود غلیظی بود بدستور خداوند رقیق شده است «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» و از جمله « أَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا: در هر آسمان امر مخصوصی را وحی کرد» فهمیده میشود که هریک از این طبقات خاصیت بخصوص و اثر معینی دارد .

از آیات فوق سه مطلب بدست می آید: سماوات هفتند. آنها طبقه طبقه توی همند. احتمالا {۱نکته} ماه در میان آنها نور است. باید دانست آسمانها و اجرام کهکشانهای سماوی بیشمار است .

ناچار باید گفت مراد از این هفت سماء، سماوات بخصوصی است . از طرف دیگر نور ماه چندان امتداد ندارد و یقینا باجرام دور نمیرسد چنانکه ما با چشم عادی خود نمیتوانیم قمر مریخ و قمرمشتری و غیره را ببینیم. نور قمر زمین نیز به آنها نمیرسد و حداکثر نور ماه در منظومه شمسی قابل رویت است.(منظور از نرسیدن نور این نیست که هیچ نوری نمیرسد منظور حدیست که با چشم غیرمسلح قابل رؤیت نمیباشد. به خاطر داریم که پرتوی نور هرگز از بین نمیرود.) مثلا در شعرای یمانی که پانصد هزار برابر فاصله از زمیــن دور است چطور ممکن است نور ماه (بدون دوربین نجومی) دیده شود.

پس اینکه قرآن گفته« وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً»(نوح آیۀ ۱۶) کدام هفت سماء است که نورش در آن مرئی است. پس حتما این هفت سماء غیر از اسمانهای دیگر است . نور ماه در طبقات هــوا مرئی است{۱نکته} و مراد از آنها همین طبقات است.

نکته ۱: ممکن است غرض از «فیهن» آن باشد که ماه خارج از هفت آسمان است و نورش به آنها میرسد پس ما در میان آنها نیست.

نکته ۲: «آیا ندیده اید که خدا چگونه هفت آسمان را طبقاتی خلق کرده است -۱۵- و در{۱نکته} آنها ماه را تابان قرار داده است وخورشید را چراغی فروزان ساخت!؟»

«طِباق» بمعنی: بصورت طبقه طبقه روی همديگر بودن است. « نور» بمعنی: تابش و روشنائی بازتابی است و «سِراج» بمعنی: چراغ روشنگر

ماه را در آنها (يعنی در طبقات جو) تابشی گردانيد و خورشيد را چراغی روشنگر، اين به اين معنی است که ماه بيرون از طبقات جو تابنده نيست و خورشيد نيز بيرون از طبقات جو چراغی روشنگر نيست.

همانگونه که آيه میگويد، ماه در طبقات جو بدليل بازتاب نور آن توسط ذرات گاز و بخار و خاک و غيره تابش دارد و تابان است. ولی بيرون از طبقات جو ماه تابنده نيست و فضا تاريک و سياه است، چون چيزی وجود ندارد که نور آنرا بازتاب بدهد. و ما فقط خودِ ماه را می توانيم ببينيم.

همينطور خورشيد نيز چنانکه آيه می گويد در طبقات جو بدليل بازتاب پرتو آن در ذرات گاز و بخار و خاک و غيره چراغی روشنگر است و فضای طبقات جو را روشن می کند، ولی بيرون از طبقات جو خورشيد چراغی روشنگر نيست و جائی را روشن نمی کند و فضا تاريک و سياه است، چون چيزی وجود ندارد که نور آنرا بازتاب بدهد. شب هنگام نيز پرتو خورشيد در فضای بالاتر از طبقات جو وجود دارد ولی فضا را روشن نمی کند.حتما این نکته را به خاطر دارید که در خلأ به علت نبودن جو نور خورشید بازتاب پیدا نمیکند و ما با نور آن فقط قادر هستیم که چیزهایی که نور خورشید بر آنها میتابد را ببینیم.برای اینکه تصور بهتری از این بحث داشته باشید فیلمهایی که در مورد راه رفتن بر روی ماه توسط فضانوردان است را ببینید.خیلی جال است که با وجوئد اینکه این فیلمها در روز(برای ماه) گرفته میشوند شباهت زیادی به فیلمهایی دارند که در شب بر روی زمین گرفته میشوند که علت همانا نبودن جو در سطح ماه است.پس میبینیم که با وجود اینکه نور خورشید هم بر زمین و هم بر ماه میتابد ولی بر روی ماه که فاقد جو است مانند ستاره ای نورانی که از سایر ستاره ها نزدیکتر است نورافشانی میکند نه مانند آنچه در روز زمینی پیش میاید.

 

منظور از سماوات هفت گانه:

دانشمندان طبقات هوا (جو) را بر مبناهای مختلفی تقسیم کرده اند. که از دید قرآن طبقات جو هفت طبقه (آسمان) است.

جو زمين از جنبه های گوناگون به طبقات گوناگون تقسيم می شود. مثلاً دانشمندان از نظر گرما آنرا به پنج طبقه تقسيم می کنند. قرآن آنرا از نظر کار و وظيفه به هفت طبقه تقسيم می کند. تقسيم بندی مورد نظر قرآن می تواند بترتيب زير باشد(البته ما به هیچ وجه نمیخواهیم بگوییم منظور قرآن هم هفت طبقه بر اساس کار و وظیفه است. شاید منظور قرآن تقسی مبندی دیگری باشد):

۱- تروپوسفر ( تروپو بمعنی متغير است و اسفر بمعنی گرد و دايره و منطقه): اين طبقه طبقه آب و هواست. ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و طوفان در اين طبقه است.

۲- استراتوسفر : طبقه ای است آرام و تهی از بخار آب و طوفان و دگرگونيها، و بدليل خشکی آن معمولا ابر درآن درست نمی شود، از گسترش يافتن و پخش شدن طوفانها در تروپوسفر جلوگيری می کند و برای پرواز هواپيماها مناسب است.

۳- ازونسفر: طبقه گاز ازن. اين گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از خورشيد میآيد و برای زندگان در روی زمين خطرناک و کشنده است را می مکد .

۴- مزوسفر: در اين طبقه اجرام آسمانی که از فضا می آيند بدليل داشتن سرعت بسيار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و خاکستر آنها به زمين می رسد اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملاً بسوزند و خاکستر شوند، به این خاطر بخشی از آنها تا زمین رسیده ودر زمین سقوط میکنند.

۵- يونوسفر: در خود به سه طبقه تقسيم میشود و مسئوليت انعکاس امواج را دارد هم امواجی که از زمين می آيند و هم امواجی که از خورشيد می آيند. همينطور اشعه خطرناک ايکس و بخشی از اشعه ماوراء بنفش قوی را می مکد .

۶- ترموسفر: اشعه قوی ماوراء بنفش را می مکد. و در اين طبقه ذرات هوا بار دار می شوند (بار الکتريکی می گيرند)

۷- اکسوسفر: ذرات در اين طبقه نسبت به طبقات پائينی خيلی کم است و اين امکان حرکت سريع به آنها میدهد و اين بنوبه خود امکان بيرون رفتن از جاذبه زمين به برخی از آنها می دهد. و بيرون رفتن ذرات از زمين نيز برای کم شدن از حجم و وزن زمين ضروری است. در اين طبقه ماهواره هائی نيز گردش می کنند .

 

 

«و آسمان (جو)را سقفـــی حفظ کننده از تعرض قرار داد»انبیاء ۳۲ در ادامه تذکری میدهد و میگوید « بازهم (کافران) از آیات و شگفتی های آن اعراض میکنند»(آیۀ ۳۳)

هميشه از طرف فضا سنگهای آسمانی بطرف زمين می آيـد، جو آنها را می سوزاند، و آنها ضمن چند ثانيه درخشيدن به پودر تبديل می شوند و کم کم بدون اينکه ديده شوند به زمين می ريزند. بجز اجرام بسیار بزرگ که بخشی از آن میتواند سالم بماند.

ـــ جو امواج راديوئی را بطرف زمين برمی گرداند.

ـــ خورشيد انواع واقسام امواج و انرژی از خود ساطع می کـند. قـشر گاز اُزون جو که در ارتفاع ميان ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ متر قـرار دارد، از به زمين رسيدن اشعه ماوراء بـنـفـش کـه می تواند خيلی از موجودات زنده را بکشد جلوگيری می کند.

ـــ قشر جو مانع از بيرون رفتن بخار آب می شود.

ـــ قـشـر دی اکسيد جو گرمای زمين را در جو زمين نگه می دارد و فـقـط قسمت ناچيزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود ايـن قـشر گرما از محدوده زمين خارج می شود و جو زمين ۵۰ درجه سردتر از آنچه هـست می شود. به اين ترتيب جو مانند يک سقـف ما را حفـظ می کند.

البته در آیات دیگری نیز منظور از السماء، جو است مثل آیات ۱۱ سوره نوح و ۶ سوره انعام و معارج ۸، حاقه۱۶ ،قمر۱۱ و طور ۵ وغیره

البته در آیات دیگری هم منظور از سماء گاها" کل کیهان و یا عالم بالا و فضا و موجودات علوی و ستارگان است:

مثل آیات ۲۲ سوره بقره ، ابراهیم ۲۴ ، انبیا ۱۰۴ کل کیهان، بروج ۱ ،ذاریات ۴۷ کل کیهان .مثل بقره ۱۶۴ و طه۴ وشوری ۲۹، فرقان ۱۶۱ و غیره

السماوات در همۀ آنها جمع معرف بالف و لام و ظهورش در استغراق است و چون متعلق به خلقتند پس مراد موجودات علوی و ستارگان و کهکشانهای دور دست هستند.

السَّمَاء الدُّنْيَا

السَّمَاء الدُّنْيَا: در لغت عرب به معنای آسمان نزدیک یا آسمانی که با چشم دیده شود گفته میشود و در هر سه جا کلمه بصورت معرفه بکار رفته است.

در سه جا از قرآن کریم « السَّمَاء الدُّنْيَا» آمده که باید دید مراد از آنها چیست ؟

آیات ۶ سوره صافات و آیه ۱۲ سوره فصلت و آیه5 ملک ما آسمان نزدیک را به زیور ستارگان بیاراستیم.

آنگاه هفت آسمان(سبع سماوات) را در دو روز بیافرید و در هر آسمان امر آن را وحی فرمود ، و آسمان دنیا را با چراغهایی زیور دادیم و حفظ کردیم اینست تقدیر خدای مقتدر حکیم.

در آیه اول کواکب ذکر شده و در آیه دوم وسوم مصابیح و سبع سماوات و نیز در آیه سوم رجوم شیاطین ذکر شده است.

مراد از کواکب در آیه اول ظاهرا سیارات منظومه شمسی و منظور از السما الدنیا فضا و آسمان منظومه شمسی است که نزدیکترین آسمانهای جهان بزمین است.

منظور از مصابیح در آیه دوم همان شهابها و سنگهای سرگردان در فضا هستند که با ورود بطبقات جو زمین آتش میگیرند و آسمان را زینت و زیور میبخشند. شاهد قوی آنکه در آیه دوم ابتدا سبع سماوات امده سپس « السَّمَاء الدُّنْيَا» پر واضح است که نظر بر نزدیکترین آسمان از آن آسمانهای هفتگانه است. (ر .ج : کتاب آغاز و سرانجام جهان) و قاموس قرآن

شبهه: در بعضی از آیات آمده که زمین پیش از آسمانها آفریده شده است و در بعضی بالعکس گفته شده آسمانهای هفت گانه بعد از زمین خلق شده است.این مسئله از سوی سایت افشا به عنوان یک «تناقض در قرآن» مطرح شده است.

پاسخ:

« خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ ... ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ ... فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» فصلت۱۲-۹

و « خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ » بقره ۲۹.

در آیات فوق آفرینش و تشکیل زمین پیش از تشکیل هفت آسمان است ولی در آیــــــات :«ءأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَمَرْعَاهَا وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا» نـــازعات۳۲-۲۷

دقت در آیات انسان را به نکات شگفت انگیزی متوجه میسازد : در اینجا گفته «السَّمَاء بَنَاهَا» میتوان گفت مراد آسمان منظومه شمسی یا کهکشان ماست که شامل تمام سیارات و خورشید ویا تمام اجرام کهکشان راه شیری میشود نه آسمانها هفت گانه محیط بر زمین . سماوات هفت گانه در هرجا به معنای بخصوص و ویژگی های مخصوص بخود گفته شده است، و قطعی است که زمـــــــیـن پس از فضای منظومه شمسی باین صورت درآمده است .فضایی را در نظر بیاورید که خورشید با بیشتر از هزار و ششصد سیاره و دنباله دار وسنگهای بزرگ در آن جای گرفته است این آسمان که سیارات و خورشید آنرا مشخص میکنند پیش از زمین است و زمین نسبت به آن مثل نخود کوچکی نسبت به گنبدی بزرگ است . البته چنانچه گفته شد ممکن منظور از اسمان کهکشان ما باشد .

پس نتیجه میگریم اینکه سماوات هفت گانه بعد از زمین بوجود آمده اند درست است چنانکه جو زمین از زمین بوجود آمده است و اینکه در جایی دیگر با مشخصاتی دیگر گفته زمین بعد از سماء بوجود آمده است نیز درست است چونکه زمین بعد از منظومه شمسی یا کهکشان و دیگر اجرام ان کهکشان بوجود امده است.

(شرح مطلب : کتاب اغاز و سرانجام جهان ص۳۷ )

در آیه ۱۲ ســوره طلاق آمده :

« اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ» طلاق ۱۲

« خدا آنکسی است که هفت سماء را آفرید و مانند آن آسمانها (ازهفت طبقه) از زمین...»

یا «خـدا آن است که هـفـت سماء را آفـريـد و از زمـيـن نـيـز چيزی مانـنـد آنهـا»

اگر مراد از "مانند " عدد باشد غرض آنست که خدا هفت سماء و هفت زمین آفرید در اینصورت چون مراد از هفت اسمان طبقات جو است زمین نیـــــز ماننــــد آنها هفت طبقه اند و زمین نیـــز مثل آنهاست و جملۀ «مِنَ الْأَرْضِ » نشان میدهد که این هفت طبقه در خود زمین است.

( شرح مطلب قاموس قرآن جلد سوم )

طبقات زمین میتواند بصورت زیر تقسیم بندی شود :

۱ـــ قشر خارجی زمین. این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق یازده کیلومتری به ۱۱۰۰ در جه می رسد.

۲ـــ قشر زیر قشر خارجی. این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در ۴۰۰ کیلو متری دما تقریباً ۱۴۰۰ در جه است.

۳ـــ سومین قشر زمین در عمق میان ۴۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتری قرار دارد. و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است. دما در آن بالای ۱۴۰۰ درجه است.

۴ـــ چهارمین قشر تا ۲۹۰۰ کیلومتری عمق امتداد دارد. پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریباً ۳۸۰۰ درجه گرم است.

۵ـــ دمای آن بالای ۳۸۰۰ درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد.

۶ـــ ششمین قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته میشود که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود. دمای آن میان ۳۸۰۰ تا ۴۲۰۰ درجه است.

۷ـــ از همان آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به ۶۰۰۰ درجه می رسد.

موجودات زنده در آسمان در آیات قرآن و احادیث

آیات متعددی در قرآن هست که از وجود موجودات زنده در آسمانها خبر میدهند. بعضی از آیات آنها را بلفظ "دابــه" (جنبنده) آورده و بعضی بلفظیکه دلالت بر اولو العقل بودن آنها دارند :

«وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ» نحل۴۹

« هر چه در آسمانها و زمین از جنبندگان و فرشتگان است همه برای خدا سجده میکنند و تکبر نمی ورزند»

آیه فوق صریح است در اینکه در آسمانها مثل زمین جنبندگانی هست و خدا را سجده میکنند .

« وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ » شوری ۲۹

« و از نشانه های او آفرینش آسمانها و زمین است و آنچه را از جنبنده در آنها پراکنده ساخته است و او هر وقت بخواهد بر جمع آنها قادر است»

ضمیر " فِيهِمَا" به آسمانها و زمین راجع است و با قاطیعت تمام روشن میدارد که در آسمانها جنبندگانی آفریده شده اند .

و از جمله "عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ" بدست میاید که روزی میان اهل زمین وآنها ارتباط برقرار خواهد شد ، اگر منظور از جمع ، رسیدن آنها به یکدیگر باشد .

آیات دیگر از قرار ذیل اند :

«هر که در آسمانها و زمین است همه از او حوائج میطلبند و او هر روز به شان و کاری پردازد» رحمن۲۹

« وهرکه در آسمانها و زمین است ، از روی رغبت یا به جبر ، با سآیه ها(وهمه آثار وجوی)شان ،هرصبح و عصر برای خدا سجده میکنند»رعد۱۵

« و ربک اعلم بمن فی السماوات والارض» اسراء ۵۵

کلمه "مَن" در این آیات دلالت بر افراد عاقل و ذی شعوری دارد و بخوبی روشن میکند که در آسمانها مانند انسان موجودات زنده وعاقل زندگی میکنند و بخدای خود خاضع اند و حوائج خویش از او میخواهند.(قاموس قرآن جلد ۴)

علی علیه السلام هم که می فرمایند: « إن هذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الأرض.»

= این ستاره ها ( سیاره ها ؟- نجم به معنای سیاره هم هست- ) که در آسمان هستند ، شهرهائی مانند شهرهای زمین می باشند »(نورالثقلین ،ج۴ ،ص ۴۰۰ )

امام باقر : همانا پشت این خورشید چهل خورشید وجود دارد (چهل به معنای کثرت) که ما بین هریک از آن خورشیدها چهل سال(باز هم احتمالا عدد کثرت است) راه باشد ، در آن عوالم آفریدگاران بسیار بوند که از آفرینش انسان بی اطلاع و بی خبر بوند.(بحارالانوار جلد ۲۷صفحه ۴۵)

****

اما این را به متن اضافه میکنم که بعضی در اینباره شبه کرده اند(بدون اندکی فکر) که کدامیک زودتر آفریده شده است

آیه های زیر شده اند :

شبهه: اول زمین و بعد آسمان (سوره ۲ آیه ۲۹)، اول آسمان و بعد زمین (سوره ۷۹ آیه ۳۰-۲۷).

پاسخ:

۱)«اوست کسی که آنچه در زمین است همه را برایتان آفرید (خلق کرد) سپس به سماء پرداخت؛ پس هفت سماء استوار ساخت و او به همه چیز داناست» (بقره۲۹)

۲)«آیا شما آفرینشی استوارتر دارید یا سماء که آن را برافراشت» (نازعات ۲۷) «و پس از آن زمین را گستراند» (نازعات ۳۰)

همان طور که ملاحظه می شود در آیه شماره ۱ می فرماید ابتدا زمین را آفرید (خلق کرد) سپس به آسمان(سماء) پرداخت و هفت اسمان(سَبْعَ سَمَاوَاتٍ) را افرید و بی شک آسمان(سماء) پیش از آن آفریده شده بود که اینک به سراغ آن می رود «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ»

در سوره فصلت کاملتر گفته و گفته بعد از خلقت کوهها و ارزاق به سماء پرداخت و آسمان، دودی(گازی) بود و سپس (ثم: بعد از مدت درازی) هفت آسمان(سَبْعَ سَمَاوَاتٍ) را طبقه طبقه بر فراز شما استوار کرد....

بروشنی معلوم است که آسمان بوده و بعد به آن پرداخته شده و از لحاظ علمی نیز چنانکه ذکر شد نکته های جالبی دارد.پس از آن زمین خلق شده است و بعد از آن طبقات جو خلق شده اند. پس این شبهه ناشی از عدم آگاهی شبهه افکنان سایت افشا بوده است که نمیفهمند سماء در آیۀ اول به معنای جو و در آیۀ دوم به معنای آسمان است.

 

آورده اند.........

 

شبی دزدی به خانه ای رفت و به کندن نقب و سوراخ کردن دیوار مشغول شد.

یکی از همسایه ها که از بیماری خوابش نبرده بود

 صدای تق تق آهسته ی او را می شنید.

روی بام رفت و سرش را پایین گرفت و گفت:

"خیر باشد چه می کنی؟"

دزد پاسخ داد: "دهل می زنم."

مرد گفت:" پس کو صدایش؟"

دزد گفت: "فردا صبح صدایش به گوش می رسد."

 

"مثنوی مولوی، دفتر 3، ص 458"

هنر فکر کردن !

مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد. اين پسر هر روز به كليسايي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت. روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد. از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.

شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.»

پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: «من همين الان در حال كار كردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.

شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر «ميكل آنژ» بود!

"قبل از شروع هر کاری بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد."  

بهترين ها

بهترين نام: نام رسول اكرم(ص) «محمد»
بهترين روز: روز جمعه
بهترين قصه: قصه حضرت يوسف(ع) در قرآن
بهترين دين: اسلام
بهترين كار خير: فريادرسي دادخواهان
بهترين باغ: بهشت
بهترين مذهب: شيعه دوازده امامي
بهترين شبها: شبهاي قدر
بهترين زن: حضرت فاطمه زهرا(س)
بهترين كتاب: قرآن كريم
بهترين ماه: ماه مبارك رمضان
بهترين نوشيدني: شير
بهترين سوره: يس
بهترين مال: مال حلال
بهترين سنگ: حجر الاسود
بهترين عيد: عيد سعيد غدير خم
بهترين فرزند: فرزند صالح
بهترين عملها: نماز اول وقت
بهترين گل: گل محمدي
بهترين رنگ: سفيد
بهترين دوست: كتاب
بهترين واجب: نماز
بهترين خانه: كعبه
بهترين نمازها: نماز جماعت
بهترين جمله: لا اله الا الله
بهترين مرگ: شهادت
بهترين خوردني: عسل
بهترين ذكر: ذكر پنهان



دلتنگی

 

از وقتی مرده ام

دلتنگی هایم چند برابر شده

یادت هست؟

حتی آن روزها که تمام ثانیه هایش را

برای با تو بودن خرج می کردم

و آرام و بی صدا می گفتم :

                          «دلتنگم».

و این دلتنگی لعنتی هیچگاه رهایم نکرد تا لحظه مرگ

.

.

.

«دوستت دارم »

این شیرین ترین کلمه ایست

که در این مکان عجیب و غریب برایت می نویسم.

وقتی تازه زیر خاکی شدم

قدیمی ترها تشر می زدند

که چرا هنوز به آن بالاها فکر می کنی؟

در اینجا اندیشیدن به آن بالاها

چندان خوشآیند نیست.

هنوز موریانه ها به چشمانم نرسیده اند

می دانی ؟

من نگران قلبم هستم

اگر آن را هم بخورند

دیگر با کجای وجودم باید دوستت داشته باشم؟ 

.

.

.

اینقدر از من نترس!

شب سوم بعد از مرگم

آمدم به خوابت تا همین را بگویم

اما جیغ زدی واز خواب پریدی

نفهمیدم چرا

تا این حد وحشت کردی و ترسیدی ؟

.

.

.

اما ببین..

به خدا من همان عاشق سابقم

.

.

.

فقط...

فقط...

کمی مٌرده ام!!!!!!!!!!

همین .

 

نقد دین زرتشت(۱)

مقدمه

با سلام. اخیرا" به این نتیجه رسیده ام که باید به جوانان این مرز و بوم نشان دهیم که سایر مکاتب، از تحریفات و انحرافات فراوانی برخوردارند.چراکه امثال افشا، جوانان را به بیدینی دعوت میکنند و چه بسا جوانان پس از انحراف صلاح را در دینداری مجدد ببینند؛ اما در مقابل کسان دیگری هم هستند که با کپی کردن مطالب سایت افشا در وبسایتهایشان و سپس تبلیغ مکاتب دیگر سعی در انحراف ایشان به سوی سایر مذاهب دارند.لذا تصمیمم بر آن شد که نقدی هم بر سایر مذاهب بیاوریم و فعلا" از دین زرتشت شروع میکنیم.

 

توضیح:علل اینکه در این پست بر نگارشات آرتور کریستینسن تکیه نمودم اینستکه:

 

1.این فرد،حدود سی سال مشغول تحقیق در مورد حکومت ساسانی(که حکومتی مذهبی_زرتشتی بود)، بوده است.از آنجا که این حکومت بسیار مذهبی بوده است لذا توضیحات این مورخ در مورد دین زرتشت بسیار مهم و معتبر است.

 

2.نویسندۀ مورد نظر نویسنده ای بی طرف یا حتی شاید بتوان گفت که طرفدار ساسانیان است، چنانکه سربازان مسلمان را که ساسانیان را سرنگون کردند،در کتابش قومی وحشی،مینامد.

 

پیشاپیش به کسانی که از عنوان کتاب کریستینسن ایراد میگرند که این کتاب مربوط به ساسانیان است و بین زمان ایشان و زرتشت(ع) فاصلۀ زیادیست، عرض میکنم که این نویسنده به علت اینکه ساسانیان حکومتی مذهبی بودند تحقیقات زیادی هم در مورد زرتشت کرده است که اگر کتاب را بخوانند متوجه میشوند.

 

 

 

آرتور کریستینسن مؤلف کتاب "ایران در زمان ساسانیان" میگوید:

« اکثر دانشمندان بر آنند که مزدای ایرانیان که به معنای دانا و بزرگترین اهورا میباشد، همان ورونه قدیم است، که نام اصلیش در نزد اقوام ایرانی فراموش شده است.از لحظۀ ورود ایرانیان به عرصۀ تاریخ، ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدایی آنها برخورد میکنیم.یک دسته به پرستش میترا(در متون ایرانی:میثره miθra) مشغولند،که در این هنگام در رأس دیوها قرار دارد و دستۀ دیگر، که خدای بزرگ آنها مزدا است...

 زردشت پیامبر نیز از میان این دسته در نقطه ای از ایران شرقی ظهور کرد(نیبرگ،دین،ص 260 به بعد) زردشت در گاتاهای خود که نوعی موعظات نبوی به شعر بود، آیین پرستش مزدا را اصلاح و آنرا بر پایۀ محکمی استوار کرد.»(ایران در زمان ساسانیان، ص 14)

 

 لذا معلوم میشود که زرتشت(ع) اولین کسی نبوده است که (در بین ایرانیان) سخن از پرستش مزدا زده است و مانند هر پیامبر دیگری برای اصلاح در مکتب توحید آمده است.

 

آیا آئین زرتشت امروزی به یک خدا اعتقاد دارد؟

 

 

باز هم پاسخ منفی است:

 

 «در بین یاوران مزدا با شش ایزد برخورد میکنیم، که بعد از زردشت بر آنها نام مشترک "امشاسپند" نهاده اند. و آنها از این قرارند: وهومنه(بهمن،اندیشۀ نیک)، اشه(نظم نیکو یا حقیقت)، خشثره(تسلط)، آرمیتی(تقریبا":پاکی روح)، هوروتات(خرداد،کمال یا صحت)و امرتات(امرداد،بی مرگی)،در رأس این شش امشاسپند باید سپنتامینو(گوهر یا خرد توانا،که نوعی تجلی ذات مزدا میباشد) را قرار داد و بدین ترتیب تعداد امشاسپندان هفت است.در گاتاها هنوز این شش یا هفت امشاسپند دستۀ بخصوصی نیستند و همچنین در آنجا دو ایزد،سروش و اشی، را باز میابیم که سابقا" در گرد مهر بودند(یعنی جزء ایزدهای میترا پرستان محسوب میشدند!!)در گاتاها هنوز تا اندازه ای روابط بین ایزدان و قوای طبیعت و عناصر دیده میشود،مثلا" آرمیتی الهۀ زمین است»(ایران در زمان ساسانیان،ص 15)

 

دوستان عزیز برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این ایزدها(!) میتوانند به بخش پیوست کتاب اوستا(به گردآوری جلیل دوستخواه) مراجعه کنند.

 

با توجه به این تفصیلات، راهی نداریم جز اینکه که یا بگوییم که دین زرتشت هم مثل بسیاری از مذاهب ساختگی مکتبی کفرآلود بوده است یا اینکه بگوییم دین زرتشت هم مثل مثل آئین یکتاپرستی که در بین اعراب جاهلی به شرک گرایید،دچار تحریف شده است.چنانکه آرتور کریستینسن میگوید:

« دین زردشت،یکتاپرستی ناقص است:در این دین ایزدان بسیار وجود دارند، ولی میتوان گفت که آنها تجلیات ذات مزدا و در عین حال مجریان ارادۀ اویند، که یگانه خواست خداییست. »(ایران در زمان ساسانیان،ص16) چنانچه میبینید نویسنده قصد دارد چند خدای موجود در آیین زردشت را با توجیهات مسیحیان توجیه کند.اگر این توجیه را نیز بپذیریم مشخص میشود که از نظر آئین زرتشت توحید مثل توحید مسیحیون مخدوش شده است.در واقع این مکتب نیز چون دین مسیح دستخوش تحریفاتی شده است.(در مورد اینکه خدا در چیزهای دیگر تجلی نمیکند بعدا" سخن میگوییم)

 

آیا اوستا تحریف شده است؟

 

پاسخ به این سؤال مثبت است:

 

"بین اوستای معروف به «قدیم»، که گاتاها هسته و مغز آنرا تشکیل میدهد و «اوستای جدید» چه از لحاظ افکار دینی و چه از لحاظ مقام خدایان و ایزدان فرق بارزی وجود دارد.چون پس از زردشت نتوانسته اند خدایان و ایزدانی که مقبول عامۀ مردم بودند،به کلی از میان ببرند،ناچار این ایزدان را در ردیف ایزدان مخصوص گاتاها قرار دادند(!) یشتهای قدیم،در ستایش ایزدانی چون میثره(میترا) و اردوی سورا آناهیتا و ستارۀ تیشتریهtištrya(تشتر که آنرا با شعرای یمانیsirius یکی میدانند)،ورثرغنه(بهرام) و خورنه(فر،خره) و فروشیها(فروهرها،فرشته های حافظ مؤمنان) و غیره با افکار و عقاید زردشتی تطبیق شد و علاوه بر آن یشتهای جدیدی طبق آئین زردشت سرودند.

 

 این عمل زمانی انجام شد که کیش زردشت هنوز محدود به نواحی شرقی ایران بود.بعدها این جنبش دینی ماد را فراگرفت و طبقۀ روحانیون آنجا یعنی «مغان» عاملان غیور و سرسخت و متعصب این کیش شدند.تاریخ زردشتی شدن ماد بدرستی معلوم نیست،همینقدر میدانیم که در زمان داریوش و خشیارشا، قوم ماد زردشتی بود،درحالی که پارسها از یک نوع مزداپرستی غیر زردشتی پیروی میکردند.از این پس سرزمین ماد مرکز دین زردشت به شمار آمد و این دین در تحولات بعدی خود تحت تأثیر افکار طبقۀ مغ قرار گرفت و در نتیجه طراوت خویش را از دست داد و در قالب اصول فقهی خشک و خسته کننده ای درآمد.دستورات دینی جدید برای تنظیم جزئیات زندگی مؤمنان وضع شد و اینان ناگزیر بایستی خود را از شر حملات عدۀ کثیر از شیاطین و عفریتهای گوناگون،که دیو نام گرفتند،حفظ کنند.به داستان رستاخیز و روز شمار، تفاصیل و شاخ و برگ زیادی افزودند،که طبق آنها از نطفۀ مخفی زردشت تا سه هزار سال در هر هزاره یک منجی خواهد آمد و با ظهور آخرین منجی یعنی استوت ارته،که سوشیانت یا منجی اصلی و اخص است،این دنیا پایان میپذیرد...

 

 کتاب موسوم به وندیداد(وی دیوه داته یعنی «قانون ضددیو») در چنین محیطی نوشته شده است.این کتاب به زبان اوستایی است،که هر چند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار میرفت."(ایران در زمان ساسانیان،ص17)

 

پس بنا بر شواهد تاریخی دین زردشت و سرودهای او(اوستا) پس از مدت کوتاهی دچار تحریف شده است.البته آنچه باور به سوشیانت است را ما قبول داریم ولی اینکه هر هزار سال یکبار یک منجی بیاید و در سومین هزاره سوشیانت چیزیست که اشتباه بودن آن بدیهیست چه نه تنها بیش از سه هزار سال از زرتشت گذشته و سوشیانتی رؤیت نشده بلکه جای سؤال است که منجی هزارۀ قبلی که بوده است؟

 

 

جهان در آستانـۀ بعثت

پیش از آنکه بخواهیم در مورد تاریخ صدر اسلام سخنی برانیم،باید از شرایط آنروز دنیا سخن بگوییم تا بدانیم که چرا خدا این زمان را برای فرستادن خاتم پیامبرانش برگزید.

روم شرقی

روم شرقی(بیزانس) که در سال ۳۳۰ میلادی به پایتختی قسطنطنیه،توسط کنستانتین(قسطنطین) بزرگ،بنیاد نهاده شده بود، مرکز صحنۀ مبارزات و تهاجمات اقوام مختلف بود.

مردمان روم،در عین جنگ و ستیز و تجاوز به خاک همسایگانشان،مردمی هنرمند نیز بودند.شهر قسطنطنیه یکی از چهار شهر بزرگ جهان(اورشلیم،رم،آتن و قسطنطنیه) بود و در آن ساختمانها و کلیساهای بزرگ و مجلل،از جمله کلیسای سانتاسوفیا و آبراهها و حمامهای مشهور، قرار داشت.شهر قسطنطنیه مستحکمترین شهر آن روز جهان بود و حصارهای آن تا قرن پانزدهم میلادی،گشوده نشد.

در آستانۀ بعثت، روم شرقی،بر یونان و ترکیۀ فعلی،شام،فلسطین و بخشهایی از آفریقا حکومت میکرد.

دین رومی ها، نخست بت پرستی بود و تعداد خدایان رومی ضرب المثل شده بود،ولی با تأسیس روم شرقی مذهب مسیحیت اجازه تبلیغ یافت و سپس دین رسمی مملکت شد.شاهزادگان و روحانیان بزرگ روم برای تسلط بر مردم و سرکوب احساسات آزادیخواهانه متحد شده بودند و با برگزاری مراسم پر زرق و برق ولی توخالی،تشریفات خسته کننده از یک سو و ایجاد رعب و وحشت از سوی دیگر،به حکومت خود ادامه میدادند.دوران قرون وسطی، نزدیک به یک قرن بود که آغاز شده بود.مغرب زمین در خرافات و تفکرات غلط فرو رفت.تبدیل شدن مسیح به فرزند خدا و تثلیث نیز ارمغان این دوره است.گویند در این دوران مردم را در اوج ناآگاهی نگه داشته بودند چنانکه آنها را از نظافت باز میداشتند و شپش را مروارید خدا بر روی زمین میخواندند.به اسم دین، مردم را از کسب علم باز میداشتند و اگر علم روز چیزی را نشان میداد که بر خلاف نظرات ایشان بود آنرا تکفیر میکردند چنانکه بعدها و در اواخر قرون وسطی،نظریات گالیله را کفر نامیدند!

دادگاههای تفتیش عقاید و شیوع خرافات به شدت در حال گسترش بود و چه بسا افرادی که به بهانه ای واهی مثل «جادوگری» به آتش کشیده میشدند!

برتراند راسل گوید:«وقتی اعراب مسلمان وارد اسپانیا شدند،بینوایان و یهودیان از سقوط سلطنت و کلیسا که فقر آنها را نادیده گرفته و ایمانشان را درهم کوبیده بودند،هیچ افسوسی نخوردند.»

ایران

کشور ایران پیشینه ای بس دور دارد ولی اولین حکومت پادشاهی آن را کوروش بزرگ با تأسیس،یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ،در حدود ۵۵۰ قبل از میلاد، برپا کرد که در زمان اوجش از غرب تا یونان و مصر و از شرق تا سند گسترش یافته بود.برخی محققین معتقدند که کوروش با تنظیم منشور حقوق بشر، از انساندوست ترین شاهان است.در واقع هم از معدود شاهانیست که از او در تاریخ به نیکی یاد شده است.او پس از پیروزی بر دشمنان با آنها به نیکی رفتار مینمود و مردم هر شهری را که میگرفت چون مردم پارس از ملت خود میشمرد.لازم به ذکر است که کوروش از ممدوحان تورات است و برخی از متفکرین معتقدند که منظور قرآن از ذوالقرنین کوروش هخامنشی بوده است. البته برخی هم او را بخواطر انقراض تمدنهای اطرافش و جنگهای بسیارش سرزنش میکنند ولی در کل خصائل کوروش بر این انتقادات میچربد.

مردمان ایران مردمی سلحشور و خود ساخته بودند و در طول تاریخ هزار و صد سالۀ پیش از اسلام فقط یکبار تسلط بیگانه را بر خود دیده بودند که با تأسیس حکومت اشکانی و اخراج اشغالگران منتفی شده بود.اشکانیان را نیز ساسانیان برچیدند و این سومین حکومت ایران، با عصر بعثت مقارن شد.

از مسائلی که خیلی توسط ایرانیان و محققین مورد توجه است عدم وجود سیستم برده داری در ایران است که در همه جای دنیا و نیز روم وجود داشت.البته مصادیقی از برده داری در ایران ساسانی دیده شده است مثل آنچه شاپور با اسرای رومی و نیز با اعراب کرد ولی در هر حال خرید و فروش برده در بین ایرانیان مرسوم نبود.

به لحاظ علم و دانش هم باید متذکر شویم که مردم ایران، مردمی مستعد،هنرمند و علم دوست بودند.صدها سنگ نگاره،معماریهای جالب از جمله مدائن و همچنین دانشگاه جندی شاپور که هنوز هم در شهر اهواز برپاست مؤید این سخن است.

اما از سوی دیگر در ایران ساسانی نظام طبقاتی شدیدی وجود داشت و جامعۀ ایران بر دو رکن خون و مالکیت، قائم بود.جناب انوشیروان عادل پادشاه مقتدر ساسانی،پیش از دستیابی به سلطنت و در آخر سال ۵۲۸ یا اوایل سال ۵۲۹ میلادی، مزدکیان را که مخالف نظام طبقاتی بودند،به نیرنگ قلع و قمع کرد.طبقات پایین حق تحصیل نداشتند و نوشیروان عادل بنا به حکایتی از شاهنامۀ فردوسی در شرایطی که برای جنگ با روم(شرقی) در حال جمع آوری پول بود حاضر نشد به یک بچه کفاش در عوض تمام ثروت پدرش حق تحصیل بدهد.

پس از انوشیروان،هرمزد چهارم در سال ۵۷۹ میلادی بر تخت نشست.مورخین شرق گویند وی به فقرا رسیدگی میکرد و به بزرگان سخت میگرفت تا جایی که بلعمی گوید سیزده هزار و ششصد تن از بزرگان را به سبب ظلم بر ضعفا کشت.برعکس مورخین رومی وی را ظالم،خودخواه و بیرحم وصف کرده اند ولی عیسویان ایران نیز از او به نیکی سخن گفته اند.در هر حال این نوع عملکرد هرمزد و کم توجهیش به موبدان منجر به سرنگونیش و بر تخت نشستن شاهی شد به نام خسرو ابرویز(پرویز) که فرزند وی بود.خسرو پرویز در سال ۵۹۰ برتخت نشست و اجازۀ قتل پدر را داد.

خسروپرویز خود را آدمی فناناپذیر از بین خدایان و خدایی بسیار جلیل در میان مردم میخواند.

خسرو پرویز پادشاهی بیرحم و خونریز بود.ثعالبی گوید:«خسرو(پرویز) را گفتند که فلان حکمران را به درگاه خواندیم تعلل کرد.پادشاه توقیع فرمود اگر برای او دشوار است که به تمام بدن نزد ما آید،ما به جزئی از بدن او اکتفا میکنیم،تا کار سفر آسانتر شود؛بگویید سر او را به درگاه ما بفرستند!»

از برجسته ترین صفات خسرو میل به خواسته و تجمل بود.در سی و هشت سال پادشاهی،گنجها آکند و تجملات فراهم کرد.در سال هجدهم سلطنت،مالی که خسرو به گنج جدید خود در تیسفون نقل کرد، قریب ۴۶۸ میلیون مثقال طلا بود؛ البته دارایی او خیلی بیشتر از میزانی بود که در بالا آمد. او با وصول مالیات از مردم،بدون اندک ترحمی،ثروت خود را هر روز بیشتر میکرد. در عین حال هم مبالغی کثیر به عنوان غرامت اموالی که از خزانۀ او سرقت یا تلف شده بود را از مردمان میگرفت.

خسرو پرویز به اسب خودش "شبدیز" چنان علاقه داشت که سوگند یاد کرده بود هرکس خبر هلاکت آن اسب را به او بدهد او را خواهد کشت.حتما" میدانید خبر مرگ این اسب را چگونه به خسروپرویز دادند!

بنا بر روایت طبری و نلدکه، خسرو پرویز در حرم خود ۳۰۰۰ زن داشته است و به غیر از دخترانی که خدمتکار یا خواننده یا نوازنده بودند،۳۰۰۰ خادم مرد،همچنین ۸۵۰۰ اسب،۷۶۰ فیل و ۱۲۰۰۰ قاطر برای حمل بنه داشت! و طبری گوید خسرو بیش از هرکسی به جواهرات و ظروف گرانبها و امثال آن مایل بود.

عجائب بارگاه خسروپرویز ورد زبان مورخان ایرانی و عرب است و از آن جمله: قصر تیسفون،درفش کاویان،رامشگران و نوازندگان دربار،غلامی به نام خوش آرزوگ،اسبش شبدیز،فیل سفید و سوگلی حرمش شیرین.فردوسی گنجهای هفتگانۀ ویرا گنج عروس،گنج بادآورده،دیبۀ خسروی،گنج افراسیاب،گنج سوخته،گنج خضرا و شادورد برشمرده است ولی بزرگترین نفایس خسرو، تخت طاقدیس بود.

جای سؤال است که از اینهمه گنج و پول چه چیزی عاید مردم فقیر و مستمند میشد؟ کسانی که با مالیاتشان گنجهای خسرو را میساختند در مقابل چه دریافت میکردند؟

جالب اینکه این شاه در اواخر سلطنتش بسیاری از این نفایس را در پی شکست از روم از دست داد و در آخر هم در خانه ای زندانی شد و همان معامله را که با پدر کرده بود، پسرش با وی کرد.

پیامبر اسلام به تقریب در سال بیستم سلطنت این پادشاه بیرحم و حریص مبعوث شدند.

در مورد دین ایرانیان،باید بگوییم که ایرانیان از دیرباز با ایمان به زرتشت به یکتاپرستی روی آورده بودند و زمانی که یونانیان و رومیها و مصریها خدایان دروغین خود را میپرستیدند، ایرانیان در کنار اقلیتهای کوچک یهودی و حنفاء به پرستش خدای یگانه میپرداختند.

به لحاظ دینی هم، هر چند مثل آنچه کلیسا در روم شرقی با مردم میکرد موبدان بر مردم روا نمیداشتند ولی تأیید نظام طبقاتی از سوی مذهب و کتاب تحریف شدۀ زرتشتیان و در عین حال دست داشتن موبدان در سرنگونی هرمزد چهارم چیزهایی نیست که از ذهن تاریخ حذف شود.همچنین است ممنوعیت تبلیغ هر دینی جز زرتشتیت در آن زمان.

از سوی دیگر دین زرتشت،در آستانۀ بعثت خاتم الانبیاء به شدت دچار تحریف شده بود و افسانه ها و داستانهای عجیبی به آن راه یافته بود و از آن جمله جنگ ششهزارسالۀ اهورامزدا با اهریمن است.در جای خود از این تحریفات میگوییم ولی در همین حد یادآوری میکنیم که زرتشتیان خود نیز مایل بودند بعضی افسانه ها و اساطیر عامی و بعضی اعتقاداتی را که در فصول اوستا ثبت شده بود،حذف کنند؛چنانکه امروزه خود زرتشتیها افسانۀ جنگ ششهزارسالۀ اهورامزدا با اهریمن را کتمان میکنند.

این نکته نیز باید یادآوری شود که ایرانیان باستان با محارم خود ازدواج میکردند و این در بین شاهان نیز رواج داشت.

در زمان ظهور اسلام به غیر از زرتشتیها،افرادی هم به مکاتب بودایی، مانوی، مزدکی، مسیحیت و یهودیت ایمان آورده بودند.

جزیرة العرب

اعراب را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:

۱.عرب بائده:این گروه پیشتر نابود شدند و عاد و ثمود و مدین از ایشانند.

۲.عرب عاربه(اصیل):بیشتر به عرب قحطانی معروفند و برخی عرب را فرزند یعرب بن قحطان میدانند.

۳.عرب مستعربه: در اصل از نسل اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل الله است ولی معمولا"از معد بن عدنان شناخته میشوند لذا به ایشان عدنانی هم میگویند.پیامبر(ص) نیز از این گروه است و عدنان جد بیستم پیامبر است.

جزیرة العرب را میشود به سه بخش خشک،کوهستانی و سرسبز یعنی صحرای عربستان،حجاز و یمن تقسیم کرد و حکومتهای معینیان(۶۰۰-۱۲۰۰ ق.م)، قتبان(۶۰۰ ق.م تا قرن دوم میلادی)، سبائیان(حدود ۹ قرن تا ۱۱۵ ق.م)، حضرموت(معاصر معینیان.انقراض در ۳۰۰ میلادی)، نبطیان(از قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن ششم میلادی)، حمیریان(ادامۀ حکومت سبائیان تا ابتدای قرن چهارم میلادی)، تدمر(از زمانی نامعلوم تا ۲۷۰ میلادی)، غسانیان(از زمانی نامعلوم تا زمان انقراض توسط سپاه اسلام)، لخمیان(از اواخر قرن سوم تا قرن هفتم میلادی) بر قسمتهای مختلف این سرزمین حکم رانده اند.ایران و روم شرقی نیز معمولا" سعی میکردند گروههای مختلف اعراب را تابع خود کنند و در جنگ علیه یکدیگر بکارگیرند.لازم به ذکر است که در زمان بعثت، یمن جزء خاک ایران ساسانی بود.

مردمان عرب، مردمانی مهمان نواز و خونگرم بودند.از اخلاقهای خیلی نیکوی عرب، سنت زیبای پناه دادن بود.گاهی ممکن بود یک قبیله با کسی دشمنی داشته باشند و تصمیم به کشتنش بگیرند، ولی یکی از افراد قبیله به او پناه میداد و تا زمانی که او رسما" پناه خود را از آن فرد برنمیداشت افراد آن قبیله به احترام خویشاوندشان هیچ تعرضی به وی نمیکردند.این سنت چنان نیکو بود که پیامبر(ص) هم آنرا تأیید نموده و فرمودند:هرگاه مسلمانی به کسی پناه دهد آن فرد در پناه تمام مسلمین است.از خصائل نیکوی دیگر اعراب باید به ساده زیستی و غیرت اشاره کرد.همچنین اعراب مردمی مقاوم بودند و این از زندگی ایشان در در سرزمین گرم و خشکی چون عربستان هویداست.به لحاظ علم و ادب اعراب هر چند کار علمی منحصر به فردی نداشتند ولی شعرایی بزرگ و نامی از بین ایشان برخاسته اند.هنر سخنوری هم برای ایشان یک حسن محسوب میشد و حتما" داستان آواز مخصوصی که با آن شترها را وادار به سریع دویدن میکردند را شنیده اید.

علیرغم خصائل نیکوی فوق، اعراب مردمی کینه توز بودند و گاهی بر سر کوچکترین مسائل جنگهای بزرگی به راه مینداختند.برای برخی از قبایل عرب غارت یکدیگر، یکی از راههای عادی امرار معاش محسوب میشد. از سوی دیگر دارای عادتهایی بسیار زشت و ناپسند بودند از جمله زنده بگور کردن دختران، اعتقاد به طلسم و عقاید خرافی.به علت جنگهای پی در پی قادر به جمع آوری قدرت منسجم نبودند و مدام بازیچۀ ایران و روم بودند. همچنین علیرغم وجود شعرا کسی به تحصیل علم اهمیت نمیداد و در عربستان تنها هفده نفر باسواد پیدا میشد.

حضرت ابراهیم با بازسازی کعبه دین یکتاپرستی را در این سرزمین گسترش داد ولی بدبختانه تیغ تحریف در این سرزمین هم کار خود را کرد و کعبه به بتخانه تبدیل شد و مردم مراسم حج ابراهیمی را به گرد بتهایشان انجام میدادند.عدۀ قلیلی بر دین ابراهیم(ع) باقیمانده بودند و گروه اندکی هم یهودی،مسیحی و زرتشتی شده بودند.

میبینیم که پیامبر بزرگوار دین مبین اسلام، در شرایطی ظهور فرمودند که مذاهب پیشین به شدت دچار تحریف شده بودند و ظلم و جور و جهل به بشر آن روز روی آورده بود.در چنین شرایطی نبی مکرم اسلام در بین یکی از بیعلم ترین و ضعیفترین اقوام زمان خود، به بعثت رسید تا بار دیگر چراغ آگاهی و دانش را بیفروزد و راه پیامبران پیشین از آدم(ع) تا عیسی(ع) را به پایان برساند و لکه های تحریف را از چهرۀ دین خدا بزداید.خداوند یگانه، مبعوثش فرمود تا مکارم اخلاق را گسترش دهد و حجت را بر مردم تمام کند.

منابع اصلی:

۱.تاریخ تحلیلی صدر اسلام دکتر علی اکبر حسنی

۲.سقوط قسطنطنیه برناردین کیلتی

۳.ایران در زمان ساسانیان آرتور کریستینسن

۴.شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

۵.تاریخ ملوک و الرسل طبری

۶.پس از پنجاه سال دکتر شهیدی

بزرگترین دشمن اطلاعات دیجیتالی

 

 گرچه دیجیتالی شدن داده ها و اطلاعات یکی از بزرگترین موهبت های عصر ما است به طوری که نقل و انتقال و ویرایش این داده ها به شکل شگفت آوری متحول شده است، از جمله اینکه حجم بسیار زیادی از اطلاعات در حجم بسیار کوچکی قابل ذخیره شده ...

 


گرچه دیجیتالی شدن داده ها و اطلاعات یکی از بزرگترین موهبت های عصر ما است به طوری که نقل و انتقال و ویرایش این داده ها به شکل شگفت آوری متحول شده است، از جمله اینکه حجم بسیار زیادی از اطلاعات در حجم بسیار کوچکی قابل ذخیره شده و جابه جایی آن از طریق انواعی از ابزارهای الکترونیکی از سی دی گرفته تا حافظه های قابل حمل که در میان مردم به کول دیسک یا فلش مموری معروف شده یا منشی های دیجیتالی شخصی _ معروف به PDA- یا کامپیوترهای همراه بسیار آسان شده است اما هر موهبتی در این دنیا محدودیت های خاص خود را دارد. کمتر کسی هست که با این گونه ابزارها سر و کار داشته باشد و به نوعی بعضی از داده ها یا اطلاعات ذخیره شده اش از دست نرفته باشند. قصد نداریم در این گزارش به اهمیت تهیه نسخه پشتیبان بپردازیم چون توصیه به تهیه یک نسخه پشتیبان شباهت زیادی به توصیه برای مسواک زدن دارد. به هرحال بسیاری از مردم یا پشت گوش می اندازند یا به هرحال به هر دلیلی کار از کار گذشته و مجبور به مراجعه به دندانپزشک می شوند.

گاهی برای ما که با داده های الکترونیکی (دیجیتالی) سر و کار داریم هم شرایطی پیش می آید که مجبور می شویم به متخصصان بازیافت اطلاعات مراجعه کنیم. اگر عکاس باشید و با دوربین دیجیتالی عکاسی کنید ممکن است با این پدیده مواجه شده باشید که کارت حافظه تان به اصطلاح باز نمی شود و تمام عکس هایتان که در آن کارت حافظه قرار داشته غیرقابل استفاده می شود یا آنکه یک روز کامپیوترتان را روشن می کنید و می بینید که به اصطلاح بالا نمی آید اگر در کامپیوتر خود متن، عکس، صوت یا تصویر بی نهایت باارزشی داشته باشید چه حالی می شوید؟ چه کار می کنید؟ «رایان رسیدال» هم از اهمیت تهیه نسخه پشتیبان به خوبی اطلاع دارد اما این کارمند 35 ساله با چهار فرزند و یک همسر بیمار به قدری مشغله دارد که وقتی برای تهیه نسخه پشتیبان باقی نمی ماند. ماه اوت همسرش در اثر بیماری فوت می کند. وقتی به کامپیوترش مراجعه می کند تا چند عکس از همسرش برای مراسم تشییع جنازه بردارد کامپیوترش که هیچ بویی از احساس همدردی نبرده با او همکاری نمی کند. تعمیرگاه کامپیوتر محلشان نیز او را جواب می کند و می گوید: از عهده ما برنمی آید. آنها می گویند با سخت افزارها و نرم افزارهایی که ما در اختیار داریم بازیافت آن عکس ها غیرممکن است.جالب این است که رسیدال خود یک سوپروایزر در بخش تعمیرات و نگهداری در کمپانی «گراس ولی» در کالیفرنیا است.

او می گوید: «شش سال بود که عکس های دیجیتالی را در کامپیوتر ذخیره می کردم و به تدریج از تهیه پشتیبان غافل شدم.»کارشناسان حوزه بازیافت اطلاعات و داده ها اعتقاد دارند اکثر کاربران کامپیوتر فکر می کنند که به سرنوشت رسیدال دچار نمی شوند اما سخت در اشتباه هستند «تاد جانسون» قایم مقام شرکت «بازیافت داده های روی قطاع» (به آدرس اینترنتی ontrack.com) که تخصصش بیرون کشیدن فایل های دیجیتالی از روی هارد کامپیوتر است، می گوید: «بدون تردید هارد درایوها در کامپیوتر خراب می شوند. حتی در بعضی موارد عمر آنها به بیشتر از چند ماه قد نمی دهد.»رسیدال که آن عکس ها برایش اهمیت ویژه ای پیدا کرده بود به پرس و جو پرداخت تا آنکه به او کمپانی «درایو سیورز» (drivesavers.com) را معرفی کردند که در بازیافت فایل ها و اطلاعات از روی هارد درایو، فلش مموری، دیسکت و سایر رسانه های نوری تخصص داشت. خوشبختانه این کمپانی از عهده بازیافت همه عکس های خانواده رسیدال برآمد.اگر همه مردم عادت می کردند مثل مسواک زدن از اطلاعات و داده های خود پشتیبان تهیه کنند شرکت هایی مثل درایو سیورز هم به وجود نمی آمدند اما هرچه کامپیوترهای جدیدتر به بازار می آیند گنجایش هارد درایو آنها نیز افزایش می یابد و در نتیجه خرابی آنها هم روزافزون تر شده است. اکنون کامپیوترها به قدری گنجایش پیدا کرده اند که مردم علاوه بر متن، عکس و صوت به حفظ فیلم های سینمایی، شوهای تلویزیونی و سایر داده های پرحجم و سنگین می پردازند.

اکنون سرعت دیسک گردان ها 10 هزار دور در دقیقه شده است (300 برابر دیسک گردان های ویدیویی با سرعت LP) یعنی همه این دیسک گردان ها با سرعت 100 کیلومتر در ساعت به عقب و جلو می رود. کافی است که این هد در اثر ضربه یا هر عامل دیگری روی پلاتر بیفتد یا آنکه گردوغبار روی آن بنشیند دیگر داده های روی هارد درایو قابل خواندن نخواهد بود. به همین دلیل است که با قاطعیت و تاکید می گوییم انتظار نداشته باشید که کمپانی های بازیافت اطلاعات بتوانند همه هارد درایوها را تعمیر کرده و اطلاعات شما را سالم و صحیح به شما برگردانند. «اسکات گایدانو» یکی از بنیانگذاران کمپانی درایوسیورز می گوید: اطلاعات همه هارد درایوها قابل بازگشت نیستند.

اما به هر حال آمارهای برگرداندن اطلاعات از دست رفته رو به بهبود است. هشت سال پیش فقط 50 درصد موارد قابل بازگشت بود. اما امروزه 90 درصد داده ها را می توان از 85 درصد درایوها بازگرداند.» اما بازگرداندن این اطلاعات از دست رفته ارزان نیست، هر چه صاحب آن عجله بیشتری داشته باشد هزینه آن بالاتر است. کمپانی درایو سیورز «کلی چسن» را به عنوان پاسخگوی مشتریان انتخاب کرده چون تحصیلات او در روانشناسی است و سابقه اش مشاوره در زمینه پیشگیری یا جلوگیری از خودکشی است. این کمپانی از این جهت وی را انتخاب کرده که می داند مراجعه کنندگان و مشتریان آنها معمولاً افرادی مضطرب هستند که چیز باارزشی را از دست داده اند و ممکن است هرگز امکان به دست آوردن آن را دیگر نداشته باشند. چسن می گوید: «اغلب این مراجعه کنندگان عصبی، خشمگین یا مضطربند.

بعضی گریه می کنند. بعضی از آنها می ترسند که شغل خود را از دست بدهند.»معمولاً کسانی به شرکت هایی مثل درایو سیورز مراجعه می کنند که از همه تعمیر کاران نزدیک یا شناخته شده خود ناامید شده اند. وقتی وارد این شرکت می شوید یک اتاق هست که مخصوص کار های اجرایی است و یک اتاق را به عنوان نمایشگاه اختصاص داده اند و موفقیت های شگفت انگیز خود را به نمایش گذاشته اند. درمیان هارد درایو های به نمایش درآمده آنچه توجه بیننده را جلب می کند اطلاعات بازگردانده شده از هارد درایو هایی است که یا آتش گرفته یا در آب نمک غوطه ور شده یا آن که زیر کامیون رفته است.هزینه بازگرداندن اطلاعات از اینگونه حافظه ها یا هارد درایو ها بستگی به پیچیدگی کار و عجله صاحب آن دارد. در ساده ترین حالت و طولانی ترین مهلت یعنی 7 یا 8 روز هزینه بازیافت 500 دلار است. اگر صاحب آن اطلاعات بی نهایت عجله داشته باشد متخصصان این کمپانی از لحظه رسیدن کار را آغاز می کنند و تا اطلاعات را بازنگردانند دست از کار نمی کشند و ظرف کمتر از 24 ساعت اطلاعات را بیرون می کشند در آن صورت دستمزد آنان 8900 دلار است. در آن صورت صاحب آن اطلاعات باید سبک و سنگین کند که آیا اطلاعاتش این قدر ارزش دارند که تا این حد برایش هزینه صرف شود. برای کسانی که عجله ندارند و می توانند یک هفته صبر کنند حداکثر هزینه 2700 دلار تا گنجایش 600 گیگابایت است.

اگر حتی هیچ یک از فایل ها یا داده های از دست رفته بازگردانده نشوند 200 دلار هزینه باید پرداخت شود. به هر حال متخصصان این کمپانی وقت صرف می کنند تا اطلاعات را که دیگر از دست رفته دوباره بازگردانند اما گاهی آسیب آنقدر جدی است که از دست آنان کاری برنمی آید.کمپانی درایو سیورز عکس های همسر رسیدال را رایگان به او بازگردانده و حتی برای کودکان وی هدیه کریسمس هم خرید. اما گاهی بازگرداندن اطلاعات برای بعضی آنقدر حیاتی است که حاضرند پول های هنگفت بپردازند. «جان دوریس» مدیر کل یک کمپانی فروشنده کالا های ورزشی در اوبورن نیویورک می گوید: «من درس مهمی آموختم و بابت آن هزینه گزافی پرداختم.» در کامپیوتر همراه او اطلاعات بسیار مهم مربوط به سه سال گذشته از جمله متن 600 قرارداد، عکس های خانوادگی و نامه های الکترونیکی تجاری و بسیاری حایز اهمیت او ذخیره شده بود. «دوریس» می گوید: «واقعاً وحشت زده شده بودم، احساس کردم پاک از دست رفته ام، همه اطلاعات مهم من در آن کامپیوتر ذخیره شده بود.» او می دانست که باید از مطالب یا اطلاعات مهمش چند نسخه پشتیبان داشته باشد ولی از سر سهل انگاری پشت گوش انداخته بود. حالا با پرداخت 2700 دلار متنبه شده و از این به بعد مانند مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.

بزرگترین دشمن هارد درایو ها و حافظه های مختلف در ابزار های الکترونیکی گردوغبار و رطوبت است. برای همین هم وقتی وارد کمپانی های مخصوص بازیافت اطلاعات می شوید با اتاق های بسیار تمیز و پاکیزه مواجه می شوید. معمولاً این کمپانی ها انواعی از سخت افزار ها و نرم افزار های مخصوص دارند و سخت افزار هایشان حتی به چند دهه گذشته مربوط می شود. چون بیشتر اوقات کسانی به آنان مراجعه می کنند که کامپیوتر های قدیمی تر دارند و اکنون در اثر رطوبت یا گرد و غبار مختل شده و دیگر قادر نیست اطلاعات ذخیره شده را به نمایش درآورد. این کمپانی ها ابتدا اطلاعات را روی شبکه و در سرور های خود ضبط می کنند و تا یک ماه بعد از تحویل آن اطلاعات به صاحبانش روی کامپیوتر های خود نگه می دارند و بعد آن را پاک می کنند.آنها به حریم خصوصی مردم احترام گذاشته و اطلاعات خصوصی آنان را در اختیار هیچ کس قرار نمی دهند مگر در یک مورد و آن تصاویر مستهجن سوءاستفاده از کودکان است. یعنی آنها با نیرو های انتظامی همکاری می کنند و در یک مورد به هیچ وجه نه حریم خصوصی می شناسند و نه حاضرند اطلاعات را محرمانه و سری حفظ کنند و آن سوءاستفاده از کودکان است.با این همه این سیوال پیش می آید که آیا ارزشش را دارد که فرد چند هزار دلار برای بازگرداندن اطلاعات از دست رفته اش صرف کند؟ ویلیام استورکسون که خودش از مارگزیده ها است می گوید: «اگر قرار باشد همان اطلاعاتی را که در کامپیوترم ذخیره کرده ام دوباره جمع آوری و ذخیره کنم باید دو ماه یعنی هشت هفته و هفته ای 40 ساعت وقت صرف کنم.

ترجیح دادم 2300 دلار بدهم و این همه وقت صرف نکنم ضمن آنکه اگر اطلاعات بازیافت نمی شد حداکثر 200 دلار ضرر کرده بودم.» وقتی صحبت از تهیه نسخه پشتیبان می شود اکثر مردم نسبت به آن بی تفاوت می مانند و تا اطلاعات باارزشی را از دست ندهند آن را جدی نمی گیرند. حتی گایدانو که خود به چشم دیده مردم چه مصیبت هایی می کشند و چه پول هایی می پردازند با وجود این زحمت تهیه نسخه پشتیبان را به خود نمی دهد و می گوید: «شاید هیچ کس به اندازه من داده یا اطلاعات از دست نداده باشد چون من اهل تهیه نسخه پشتیبان نیستم. شاید وقتی پشتیبان تهیه کنم که مجبور باشم کمپانی ام را تعطیل کنم.»

نمایشگرهایی بدون باکتری

 

 

 طیف وسیعی از ما زمانی طولانی را در مقابل نمایشگر می گذرانیم، اما هیچگاه توجهی به این مساله نداریم که نمایشگری که از آن استفاده می کنیم تا چه حد از موجودات ریز ذره بینی مانند باکتری عاری است.

 


طیف وسیعی از ما زمانی طولانی را در مقابل نمایشگر می گذرانیم، اما هیچگاه توجهی به این مساله نداریم که نمایشگری که از آن استفاده می کنیم تا چه حد از موجودات ریز ذره بینی مانند باکتری عاری است.به طورمثال نمایشگر CRT را در نظر بگیرید.

این نوع مانیتور چون از ساختار اشعه کاتدی برای ایجاد تصویر استفاده می کند می تواند طیف وسیعی از موجودات ریز ذره بینی را جذب نماید که بسیاری از ما از وجود آنها غافل هستیم. در این حالت براثر گذشت زمان و افزایش تراکم موجودات ذره بینی روی لامپ تصویر، به طور غیرمستقیم سلامت کاربر تحت تاثیر قرار می گیرد و این عامل، باعث بروز مشکلاتی در سلامتی فرد می شود، اما در این حالت چون کاربر اطلاع خاصی در مورد عامل بروز مشکل ندارد، نمی تواند راه حلی مناسب برای آن بیابد و به همین علت، مدتها با این مشکل دست به گریبان خواهد بود.

در صورتی که عملا عامل بروز این مشکلات در مقابل کاربر است و خود از آن خبر ندارد. یک شرکت به تازگی با ارایه فناوری پیشرفته Silver Nano سعی دارد میزان سلامتی وسایل و امکاناتی که کاربران در محیط منزل با آن استفاده می کنند را افزایش دهد. به عنوان مثال، این شرکت با ارایه این فناوری روی نمایشگر، ماشین لباسشویی و یخچال سعی کرده است، میزان ذرات ریز مضر در این وسایل را کاهش دهد تا به طور مستقیم باعث بهبود کیفیت استفاده از این محصولات گردد. این شرکت در این فناوری با بهره گیری هوشمندانه از نقره، به بهبود سلامت کاربران کمک کرده است.

در این حالت با یونیزه کردن نقره آن را به یون نقره (Ag+) تبدیل می کند که با عث به وجود آمدن یک لایحه محافظ تاثیرگذار در مقابل ذرات ریزی مانند باکتری می شود. به گفته مسوولان این شرکت، با این فناوری یک منطقه محافظت شده توسط یون Ag+ در اطراف وسایل به وجود می آید. اما چگونه یون Ag+ روی ذرات میکروسکوپی تاثیر می گذارد؟

یون Ag+ نسبت به ذرات میکروسکوپی از اندازه بزرگتری برخوردار است و به همین علت نمی تواند تاثیر چندانی روی ذرات ذره بینی بگذارد. برای همین این شرکت با بهره گیری از فناوری نانو توانسته است یک مقیاس گذاری بسیار کوچک را برای یون Ag+ به وجود آورد که در این حالت یون Ag+ طیف بیشتری از موجودات ذره بینی را پوشش خواهد داد.

در کل ذرات مولکولی واقعی در محدوده اندازه گیری نانومتر مورد محاسبه قرار می گیرد که این مقدار چیزی در حدود یک میلیونم متر محاسبه می شود. پس موقعی که مواد به درجه مقیاس گذاری نانو برسند، می توانند قابلیت ها و امکانات جدیدی را به دست آورند و تاثیرات بیشتری را روی ذراتی با اندازه ای در حدود نانو بگذارند. به همین علت یون Ag+ با استفاده از فناوری نانو توانسته است اثرگذاری بیشتری روی میکرو ارگانیسم ها و موجودات ذره بینی ایجاد نماید.

● مزایای فناوریSilver Nano:

▪ ایجاد یک لایه محافظ در مقابل باکتری ها و موجودات ذره بینی که تاثیر بسزایی در سلامت بدن دارد.

▪ یون های سیلور (نقره) (Ag+) قابلیت استریل کردن و از بین بردن بیش از 650 نوع باکتری و موجودات ریز زیان آور را دارند و این امر باعث ایجاد یک محیط نسبتا استریل در وسایلی که از این فناوری استفاده می کنند، می شود.

▪ بی خطر بودن این فناوری برای سلامت بدن یکی دیگر از ویژگی های آن محسوب می شود، زیرا فلز نقره برای سلامت بدن خطرناک است (نه یون نقره).

▪ کاربرد مختلف این فناوری در وسایلی مانند یخچال، لباسشویی، نمایشگر و بسیاری از وسایل دیگر.

 

چطور تلویزیون بخریم؟

 

 هنگامی که می خواهید بین خریدن تلویزیون پلاسمایی و LCD(صفحه کریستال مایع) انتخاب کنید، در واقع دارید میان دو تکنولوژی در حال رقابت مقایسه انجام می دهید. هر دوی این تکنولوژی ها دو روی یک سکه دیجیتال هستند و در تلاش برای رسیدن به نتایج مشابهی هستند: تصاویر شفاف و با رنگ طبیعی.

 

 

 


بزرگترین تلویزیون جهان در لندن به فروش رسید.این تلویزیون که بوسیله شرکت پاناسونیک ساخته شده و قیمت آن 50 هزار پوند (98460 دلار ) است، دارای یک صفحه پلاسمایی 103 اینچی با وزن کمرشکن 220 کیلوگرم است. این آخرین فرآورده تکنولوژی تفریح خانگی ممکن است از دسترس اغلب ما دور باشد، اما هنوز گزینه های بسیار دیگری در بازار موجودند که مشتریان تلویزیون را وسوسه می کنند.

● پرسش های زیر ممکن است در خریدن تلویزیون برای شما هم مطرح شود:

▪ تفاوت تلویزیون پلاسمایی و LCD چیست؟

هنگامی که می خواهید بین خریدن تلویزیون پلاسمایی و LCD(صفحه کریستال مایع) انتخاب کنید، در واقع دارید میان دو تکنولوژی در حال رقابت مقایسه انجام می دهید. هر دوی این تکنولوژی ها دو روی یک سکه دیجیتال هستند و در تلاش برای رسیدن به نتایج مشابهی هستند: تصاویر شفاف و با رنگ طبیعی.

در تلویزیون های پلاسمایی نور از سلول هایی منفرد ساطع می شود و می تواند با ظرافت سایه های رنگ ها را با جزییات بیشتری نشان دهد، در حالیکه صفحه های LCD از نور پشتی لوله های فلورسانس استفاده می کنند که از میان یک شاتر کرکره مانند عبور می کنند.

این سیستم های رقیب در سال های اخیر بازار را به دست گرفته اند و اگر شما بخواهید یک تلویزیون جدید بخرید احتمال از یکی از این دو تکنولوژی در آن استفاده شده است.

▪ کدامیک از این دو بهترند؟

به زبان ساده به علت آنکه طریقه ساطع شدن نور از صفحه هایی پلاسمایی، کیفیت و وضوح رنگ از این صفحه ها تاثیر بسیار بیشتری در بینندگان در اتاقی ایجاد می کند که نور محیطی آن کمتر است مثلا در اتاق نشیمن. اما برعکس اگر می خواهید تلویزیونی را برای یک محل پرنورتر مثلا آشپزخانه تان بخرید، کارآیی LCD بسیار بیشتر است.

گرجه سازندگان این مسیله را که تلویزیون های پلاسمایی برق بیستر مصرف می کنند، کارشناسان مستقل مدعی اند که برق مصرفی این نوع تلویزیون ها تقریبا دو برابر بیشتر است.

▪ آیا بزرگتر زیباتر است؟

شکی نیست که صفحه تلویزیون ها دارد بزرگ و بزرگتر می شود، اما گروه های مصرف کنندگان می گویند شاهدی وجود ندارد که هرچه صفحه نمایش تلویزیون بزرگتر شود، تصویر ان هم بهتر شود. البته اگر درخشندگی بالا مد نظر باشد، مطمینا صفحه بزرگتر تاثیرگذارتر است.

در هرحال تردیدی وجود ندارد که یک خانواده متوسط که برای خریدن تلویزیون به فروشگاه می رود به اندازه و رنگ تلویزیون و حتی نوع طراحی دستگاه کنترل راه اهمیت بیشتری می دهد تا ظرافت های چگونگی انتقال تصاویر بر روی صفحه نمایش.

▪ آیا باید تلویزیون را به دیوار آویزان کرد؟

امروزه با دسترس قرار گرفتن صفحه های نمایش مسطح می توانیم آنها را روی دیوار نصب کرد. البته توجه داشته باشید که گیره ها و وسایل ثابت کننده روی دیوار را باید جدا بخرید و معمولا باید از کمک یک کارشناس برای نصب آنها استفاده کنید که مستلزم هزینه اضافی است و نیز بروشورهای بیشتری باید بخوانید.نهایتا باید مطمین شوید که دیوار قدرت تحمل وزن این صفحه نمایش سنگین را داشته باشد.

▪ تلویزیون وضوح بالا چیست؟

وضوح بالا یا HD به معنای سیگنال های تلویزیونی است که که با وضوح بیشتری نسبت به قالب های سنتی پخش می شوند و در نتیجه تصاویر واضح تر و زنده تری را بوجود می آورند.برای مثال در آمریکا که این سیستم برای اولین بار در میانه دهه 1990 ارایه شد و اکنون نیز رواج بیشتری دارد – تلویزیون های HD پنج برابر بیشتر نسبت به تلویزیون های معمولی اطلاعات ویدیویی بیشتری را به نمایش می گذارند. در انگلیس در بسیاری از دستگاه های تلویزیون چه پلاسمایی و چه LCD قابلیت HD تلقیق شده است.

اما بسیاری از افراد نمی دانند که خریدن یکی از این سیستم ها ضرورتا به معنای نشان دادن خودکار تصاویر با وضوح بالا نیست. چرا که در حال حاضر تنها مشترکلن تلویزیون های کابلی و ماهواره ای کانال های با کیفیت HD را در اختیار دارند ( و برای آن هزینه اضافی می پردازند). به عقیده کارشناسان تا زمانی که پخش تلویزیونی زمینی به شکل HD درآید زمان زیادی باقی است.

▪ تلویزیون های قدیمی تا کی همچنان کار خواهند کرد؟

بحران انرژی در کامپیوترهای قابل حمل

 

 وقتی Dave Saltzman قصد دارد به سفر تجاری برود باتری اصلی نوت بوک را شارژ نموده و با برداشتن درایو سی دی از یک باتری ثانویه استفاده می کند. در ضمن یک باتری اضافه نیز با خود بر می دارد. Saltzman که به عنوان مدیر سیستم در شرکت United Parcel Service کار می کند می گوید که این تعداد باتری برای مسافرت های طولانی کافی می باشد. او نیز مثل بسیاری از کاربران تمایل دارد در طول پروازهای طولانی کافی می باشد.

 

 


او نیز مثل بسیاری از کاربران تمایل دارد در طول پروازهای طولانی کار خود را ادامه دهد و از برنامه هایی مثل شبکه سازی بی سیم که انرژی زیادی مصرف می کنند، استفاده نماید. این الگوی استفاده تغییر یافته و تقاضا برای نوت بوک های سریعتر فاصله ای را بین توان فراهم شده توسط باتری و کارآیی سیستم ایجاد می کند. در حالیکه نوت بوک ها همچنان از قانون مور بهره می برند باتری ها نمی توانند همگام با آنها پیشرفت نمایند. آینده این گونه ابزارهای محاسباتی به تکنولوژی الکتروشیمی که پیشرفت کندی برخوردار است، بستگی دارد. این به آن معنا نیست که باتری ها بهتر نشده اند.

Carl Pinto مدیر بخش تولید شرکت توشیبا می گوید: اگر از باتری های جدید در نوت بوک جدید در نوت بوک هایی استفاده کنیم که 5 سال پیش ساخته شده اند عمر باتری 8 ساعت خواهد بود. مسیله این است که دستگاه های موبایل به توان بیشتری نیاز دارند. تا چندی پیش سرمایه گذاری در تکنولوژی باتری بسیار اندک بود. Rob Enderle تحلیلگر Enderle Group در San Jose می گوید: در 100 سال اخیر کار زیادی در رابطه با باتری ها انجام نشده است. Mike Trainor یکی از مدیران ارشد تکنولوژی موبایل در شرکت اینتل می گوید: عمر باتری یکی از سه معیار اصلی برای خرید نوت بوک محسوب می شود. فروشگاه های IT به سیستم های ظریف تر با کارآیی بالاتر و امکانات بی سیم بیشتر نیاز دارند تا فضا را برای باتری ها کاهش دهند. شرکت اینتل تولید کننده بوردهای منطقی و چیپ ست هایی است که اکثر سازندگان نوت بوک از آنها استفاده می کنند.

چیپ ست موبایل Centrino اینتل مصرف انرژی را کاهش داده و زمان عملکرد دستگاه را از دو تا سه ساعت به پنج ساعت رسانده است. اما این مدت زمان هنوز برای کاربرانی که خواهان عمر باتری برای تمام مدت روز هستند کفایت نمی کند. 8 ساعت عمر باتری به watt hours)wh100) انرژی نیاز دارد اما در حال حار بهترین تکنولوژی باتری کمتر از wh60 انرژی در اختیار کاربران می گذارد. Trainon اطمینان دارد که شرکت اینتل می توان تا پایان این دهه حداکثر ویژگی هایی را که می توان از قانون مور انتظار داشت، ارایه دهد در حالیکه مصرف انرژی را در همان میزان 100wh نگاه دارد. اما با این وجود باز هم یک اختلاف توان باقی خواهد ماند. مسیله مهم این است: چگونه می توانیم انرژی بیشتری در سیستم داشته باشیم؟

فروشندگان اخیرا نسبت به این مشکل آگاه تر شده اند، اما بخش خصوصی و دولتی بیشتر بر روی تحقیقاتدر مورد مواد تشکیل دهنده باتری سرمایه گذاری می کنند تا طرح اصلی باتری. این نوع سرمایه گذاری به ایجاد اختلاف توان فعلی کمک کرده است. Donald Sadowat پروفسور مهندسی مواد در MIT می گوید: در این مورد فقط یک جبنه مورد بررسی قرار گرفته و با این نوع تحقیقات ما اکنون 7 یا 8 سال عقب هستیم، برنامه های مربوط به مواد تشکیل دهنده باتری ها برای تحقیقات همه جا در دسترس نمی باشند.

در واقع این کاربران هستند که تحت تاثیر مشکل قرار می گیرند. Tony Scott مدیر ارشد تکنولوژی شرکت General Motors معتقد است که عمر باتری نوت بوک های مبتنی بر تکنولوژی Centrino بیست تا سی درصد پیشرفت داشته است اما زمان عملکرد واقعی هنوز کمتر از سه ساعت می باشد. این مدت زمان برای استفاده از نوت بوک در جلسات کافی نیست. او می گوید: اگر دو جلسه یک ساعته پشت سر هم بر قرار شود و از نوت بوک در این جلسات استفاده کامل شود متوجه مشکلات خواهید شد. تصور نمی کنم استفاده کامل از نوت بوک در سه جلسه پشت سر هم امکانپذیر باشد. ما به مدت زمان 8 ساعت استفاده نیاز داریم و این مشکلی است که با تعداد بیشماری از دستگاه های امروزی وجود دارد.

مشکلات Saltzman در مورد باتری فقط به نوت بوک ها محدود نمی شود. او کنترل 200000 دستگاه را که باتری کار می کنند (از جمله ابزارهای دستی که با امواج رادیویی کار می کنند و در حمل ونقل محدودیت توسط رانندگان مورد استفاده قرار می گیرند) در شرکت UPS بر عهده دارد. باتری دستگاه ها در هوای گرم یا سرد خوب شارژ نمی شوند بنابراین شارژ باتری ها باید در یک محل ویژه انجام شود. از آنجاییکه رانندگان گاهی اوقات تا 10 ساعت در جاده هستند باید از باتری های بزرگتر استفاده کنند و استفاده از باتری های بزرگتر وزن دستگاه را افزایش می دهد. از نظر Saltzman چگالی بیشتر انرژی به منظور کاهش وزن باتری مناسب است. Kyrt Kelty مدیر بخش توسعه تجاری آزمایشگاه Panasonic Energy Solutions می گوید: تولید کنندگان باتری از زمانیکه باتری های یون لیتیوم ساخته شده اند یعنی از اوایل دهه 90، پیشرفت های چشمگیری را در رابطه با این نوع باتری ها نشان داده اند. در طی 5 سال گذشته باتری های یون لیتیوم جایگزین تکنولوژی های Nickel Metal Hydride) NiMH) و Nickel Cadmium یا NiCd که در دستگاه های محاسباتی موبایل مورد استفاده قرار می گرفتند، شده اند. یون لیتیوم چگالی انرژی Volumetric بالاتری را ارایه می کند و موارد مربوط به حافظه که عمر باتری های Nicd را کاهش می دهد بر این نوع باتری ها تاثیری ندارد. باتری های یون لیتیوم از نظر محیطی نیز نسبت به باتری های NiCd ارجح می باشند. زیرا کادمیم یک ماده سمی بوده و مشکلاتی را برای محیط زیست به وجود می آورد.

در حالیکه باتری های مبتنی بر نیکل از نظر ظرفیت به حد نهایی رسیده و دیگر جای پیشرفت ندارند باتری های یون لیتیوم به توسعه خود ادامه می دهند. در سالهای اخیر ظرفیت به میزان ده درصد در سال افزایش یافته و رقابت، قیمت ها را به میزان ده تا 20 درصد در سال کاهش داده است. گر چه باتری های یون لیتیوم هنوز به آن میزان ظرفیتی که از نظر تیوری برایشان در نظر گرفته شده نرسیده اند اما اعتقاد بر این است که ویژگی های آینده این نوع باتری ها اختلاف توان موجود را از بین می برد. چنین اعتقادی علاقه به تحقیقات در زمینه باتری را گسترش داده است. شرکت هایی مثل Electrovaya، پلیمریون لیتیوم را که از یک الکترونیک ژل مانند در آن استفاده می شود، به کار می گیرند. علیرغم تعهد اولیه، این تکنولوژی بسیار گران تر از یون لیتیوم بوده و از نظر چگالی انرژی پیشرفتی نداشته است. البته تکنولوژی فوق تنها یک مزیت دارد: این نوع باتری ها می توانند به شکل مسطح ساخته شوند بنابراین برای دستگاه های کوچک مناسب تر هستند اما باتری های یون لیتیوم تنها به شکل استوانه ای عرضه می شوند.

شرکت Pionics در ژاپن یک باتری پیش نمونه با چگالی انرژی 600wh/liter را عرضه کرده است. بنا بر اظهارات Atakan Ozbek، تحلیلگر ارشد ABI Research، اکثر باتری های یون لیتیوم امروزی در محدوده 200 تا 250wh/liter قرار دارند. در حال حاضر بعضی از فروشندگان بر روی طرح هایی کار می کنند که از موادی مانند لیتیوم سولفور و لیتیوم فسفات در آنها استفاده شود. حتی ممکن است باتری های قلیایی قدیمی دوباره مورد استفاده قرار گیرند. Robert Zeiler، مدیر شرکت Znic Matrix Power در سانتاباربارا کالیفرنیا، می گوید، با باتری های قلیایی مبتنی بر روی، داشتن بیش از ده دوره شارژ مجدد مشکل می باشد. این شرکت الکترولیت قدیمی باتری قلیایی را با فرمول مبتنی بر پلیمر که تعداد دوره شارژ را افزایش می دهد، جایگزین ساخته است.

Zeiler در این مورد می گوید: ما می توانیم با یک چگالی انرژی 600wh/Liter صدها سیکل داشته باشیم. شرکت قصد دارد تا سال 2006 با همکاری اینتل یک باتری نوت بوک تولید کند. در حالیکه اینتل در شرکت های پر آتیه سرمایه گذاری می کند، Trainer در مورد ادعاهای اولیه واقع بین می باشد. او می گوید: تا به حال ندیده ایم که تولید کننده ای این نوع باتری ها را در حجم زیاد تولید کند.

● مشکلات مربوط به مواد تشکیل دهنده باتری ها (تکنولوژی fuel-cell)

مدت زمان زیادی است که اکثر فروشندگان تکنولوژی fuel-cell را مد نظر قرار داده اند. بخش خصوصی و دولتی به طور اساسی بر روی تحقیقات مربوط به این تکنولوژی سرمایه گذاری نموده اند و بیش از 60 شرکت بر روی طرح های باتری ها کار می کنند. در این تکنولوژی یک ماده سوختنی مانند هیدروژن یا متانول در یک فعل و انفعال الکتروشیمیایی با اکسیژن ترکیب می شود. معروفترین طرح یعنی باتری متانول مستقیم، از متانول یا ترکیب متانول و آب استفاده می کند. باتری های مبتنی بر fuel دارای چگالی انرژی بالاتر هستند و قابلیت جایگزین ساختن کارتریج ماده سوختنی وجود یک منبع تغذیه بی پایان را تضمین می کند.

Alan Soucy مدیر ارشد عملیات شرکت MicroFuel Cells می گوید، مقدار بسیار اندک یک سی سی ماده سوختنی می تواند 1wh الکتریسیته تولید نماید که این مقدار الکتریسیته انرژی لازم برای دو ساعت استفاده از تلفن همراه را فراهم می سازد. اما این تکنولوژی با مشکلاتی نیز همراه است. سیستم های مبتنی بر سوخت پیچیده بوده و به یک موتور یا Stack، پمپ های کوچک، سنسورها ودیگر ابزارهای الکترونیکی، یک سیستم هواگیر و یک مخزن سوخت نیاز دارند. قراردادن تمامی این لوازم در یک باتری نوت بوک که بتوان آن را با قیمت مناسب به فروش رساند و نسبت به کارکرد آن اطمینان داشت مشکلاتی ایجاد می نماید.

در ضمن باتری های مبتنی بر fuel چندان کارآمد نیستند زیرا 70 درصد از انرژی را که تولید می کنند به گرما تبدیل نموده وتنها ده درصد انرژی برای باتری ها باقی می ماند و این مورد برای طراحان نوت بوک که قبلا نیز با مشکلات مربوط به افزایش دما مواجه بوده اند مسیله ساز است. تمام سیستم ها مقادیر اندکی دی اکسید کربن و بخار آب بیرون می دهند. باتری های مبتنی بر fuel به تنهایی جوابگو نبوده و توان لازم را فراهم نمی سازند، بنابراین طرح های اولیه این نوع باتری ها همچون پیش نمونه RFID یا Radio Frequency Identification reader با IP3 به همراه یک باتری یون لیتیوم عرضه می شوند. باتری مبتنی بر IP3 fuel علاوه بر فراهم ساختن انرژی به طور مستقیم برای خواننده RFID بتدریج باتری را شارژ می کند. دستگاه با یک کارتریج سوخت 55 سی سی 30 ساعت کار می کند (در مقایسه با 10 ساعت باتری های قدیمی) تولید کنندگان دیگر در حال حاضر مشغول آزمایش برروی قطعات نیمه هادی با تعداد بسیار زیاد خازن هستند که بتوانند انرژی اضافی را برای موانع ضروری در اختیار کاربر قرار دهند.

Pinto می گوید: بیشترین سرمایه گذاری توشیبا بر روی باتری های متبنی بر fuel می باشد. سه شرکت توشیبا، هیتاچی و NEC پیش نمونه ای از طرح های Awap bay خود را که به یک نوت بوک یا دستگاه دستی متصل می شود، نشان داده اند. اما محصولات واقعی تا زمان رفع مشکلات مربوط به استانداردها به بازار نخواهند آمد. برای پذیرش کامل یک محصول یک ترکیب سوخت استاندارد و طرح مناسب کارتریج مورد نیاز است. در ضمن رگلاتورها نیز باید از نظر ایمن بودن (به خصوص در هواپیماها) تصویب شوند. به دست آوردن تاییدیه Federal Aviation Administration برای حمل مخازن قابل اشتعال متان به وسیله هواپیما کار اسانی نیست بخصوص با ممنوعیت اخیر در مورد افروزنده های بوتان. Ozbek می گوید، سازندگان باتری های مبتنی بر fuel پیشرفت های مهمی در شش ماه گذشته داشته اند و توانسته اند اندازه باتری را تا 50 درصد کاهش داده و چگالی انرژی یون لیتیوم را افزایش دهند.

اولین باتری های fuel در سال جاری عرضه خواهند شد. پس از آن چند هزار باتری در سال 2007 و تعداد بیشماری در سال 2010 در اختیار مصرف کنندگان قرار خواهد گرفت. تا آن زمان کاربران باید با نمایشگرهای کم نور و نه چندان واضح بسازند و از طرح هایی برای صرفه جویی در توان استفاده کنند. این طرح ها می توانند به کاربران کمک کنند. اما طرح های صرفه جویی کننده توان به تنهایی نمی توانند اختلاف توان موجود را از بین ببرند. Sara Bradford تحلیلگر شرکت Frost & Sullivan در سان آنتونیو می گوید: وقتی صحبت از باتری های یون لیتیوم می شود، کاربرانی که به دنبال گزینه های ارزان می باشند با اشتیاق از این باتری ها استقبال می کنند. باتری های یون لیتیوم عموما ایمن هستند اما به سطح بالایی از کنترل کیفیت در فرآیند تولید نیاز دارند. کارخانه های سازنده این نوع باتری ها همیشه استاندارد های لازم را رعایت نمی کنند. در واقع این باتری ها بیشتر به عنوان باتری های جایگزین در هنگام بروز مشکلات مناسب می باشند.

Joe Lamoreux، قایم مقام و مدیر کل شرکت Valence در تگزاس می گوید، تحت شرایط خاص باتری های یون لیتیوم با گرم شدن بیش از حد ( تا 800 درجه سلیسوس) از کار می افتند. valence یک باتری پلیمر یون لیتیوم خارجی برای نوت بوک ساخته است که اکسید کبالت را با یک تکنولوژی سودمندتر فسفات جایگزین می سازد. تکنولوژی فوق خطر گرمای بیش از حد را کاهش می دهد. اما این باتری ها بسیار گرانتر بوده و چگالی انرژی آنها نیز 20 درصد کمتر از باتری های یون لیتیوم مبتنی بر کبالت می باشد. Donald Sadoway متخصص باتری و استاد مهندسی مواد در MIT می گوید، استفاده نامناسب نیز می تواند باعث انفجار باتری شود. باتری ها به یک جریان شارژ خاص نیاز دارند. باتری های ارزان قیمت ممکن است مانند دیگر باتری ها به نظر آیند اما به جریان شارژ ضعیف تری نیاز دارند و هنگامی که کاربر آن را (با جریان شارژ بالاتر) بر روی شارژ قرار می دهد، باتری از کار می افتد، زیرا باتری باید با جریان ضعیف تری شارژ شود. در صورتیکه یک منبع انرژی خاص یک دستگاه به دستگاه دیگری وصل شود نیز همین اتفاق خواهد افتاد. این اتفاق معمولا می افتد زیرا بسیاری از منابع انرژی برای دستگاه های مختلف قابل اتصال هستند. بنابراین در صورتیکه دارای منابع انرژی مختلف هستید آنها را بر چسب گذاری نموده تا با یکدیگر اشتباه نگیرید.

Sadoway می گوید، اگر جریان بالای شارژ را به طور ناگهانی کاهش دهید باتری منفجر می شود. اگر واقعا می خواهید با بی احتیاطی عمل کنید جریان بالا را یکدفعه کاهش داده و باتری را با سرعت زیاد شارژ کنید. البته این مورد را تولید کنندگان باید در نظر داشته باشند. Kurt Kelty مدیر بخش توسعه تجاری آزمایشگاه Panasonic Energy Solutions می گوید: انفجار باتری در واقع یک کلمه اغراق آمیز است. در بعضی موارد فشار و دمای ایجاد شده توسط فعل وانفعالات شیمیمایی خارج از کنترل سبب باز شدن باتری می شود. در واقع مقداری دود از آن خارج می شود. اتفاقی که در اینجا می افتد این است که به علت رویداد حرارتی در داخل باتری، دما و فشار بالا رفته و به نقطه ای می رسد که باتری آسیب می بیند. بخش های داخلی در معرض اکسیژن و رطوبت هوا هستند که دود را ایجاد می کند. مصرف کنندگان که شکاف ایجاد شده را می بینند نتیجه گیری می کنند که باتری منفجر شده است.

اما گاهی اوقات باتری نشتی داشته و به دستگاه آسیب می رساند. در حال حاضر مشکل امنیت وجود دارد بخصوص در مورد باتری هایی که در چین تولید می شوند. بنابراین از آنجاییکه قیمت نوت بوک گران بوده و قیمت باتری های یون لیتیوم روز به روز کاهش می یابد، بهترین کاری که می توان انجام داد استفاده از باتری های جایگزین معروف می باشد. Sadoway می گوید، سعی کنید باتری هایی را خریداری کنید که تولید کنندگان اصلی تجهیزات توصیه نموده اند. اگر بخواهید به فکر کاهش هزینه باشید امنیت دستگاه خود را به خطر انداخته اید.

● افزایش عمر باتری

یک باتری لپ تاپ باید دو تا سه سال عمر کند اما بسیاری از کاربران بسیار کمتر از این زمان را دارند. در اینجا 6 نکته برای حداکثر استفاده از باتری های یون لیتیوم آورده شده است:

▪ به دلیل ارزانی باتری آن را خریداری نکنید. این نوع باتری های ارزان قیمت در هنگام استفاده یا شارژ شدن بیش از اندازه داغ شده و از کار می افتند.

▪ همیشه از باتری و شارژر توصیه شده استفاده کنید. شارژری که جریان بسیار بالایی ایجاد می کند می تواند موجب خرابی باتری شود. از آنجاییکه سیم های منابع ذخیره مختلف قابل اتصال به دستگاه های مختلف هستند این سیم ها را بر چسب گذاری کنید تا آنها را با یکدیگر اشتباه نگیرید.

▪ در پایان روز و یا وقتی که لپ تاپ را استفاده نمی کنید آن را خاموش کنید.

▪ باتری ها را با 40 درصد شارژ در یک محل خنک نگهداری کنید. نگهداری باتری در یخچال می تواند عمر باتری را حفظ کند.

▪ در صورت گرم شدن باتری شارژ کردن آن را متوقف سازید. داغ شدن زیاد باتری را نابود می کند.

▪ قبل از تخلیه شدن کامل باتری آن رامجددا شارژ نمایید. در مورد باتری های ثانویه و باتری های ذخیره نیز اینکار را انجام دهید.