آورده اند.........

 

شبی دزدی به خانه ای رفت و به کندن نقب و سوراخ کردن دیوار مشغول شد.

یکی از همسایه ها که از بیماری خوابش نبرده بود

 صدای تق تق آهسته ی او را می شنید.

روی بام رفت و سرش را پایین گرفت و گفت:

"خیر باشد چه می کنی؟"

دزد پاسخ داد: "دهل می زنم."

مرد گفت:" پس کو صدایش؟"

دزد گفت: "فردا صبح صدایش به گوش می رسد."

 

"مثنوی مولوی، دفتر 3، ص 458"